بررسی رابطه میان طبقات اجتماعی و نوع اعتیاد

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات135

 

مقدمه
در این تحقیق به بررسی رابطه میان طبقات اجتماعی و نوع اعتیاد در شهر تهران پرداخته ایم.
از آن جایی که موضوع اعتیاد و فراوانی آن یکی از دغدغه های ذهنی جامعه ما است و طی دو دوره ی کارورزی با این مسئله به طور دقیق تر آشنا شدیم پس تصمیم گرفتیم به بررسی دقیق تر آن بپردازیم.
در واقع می توان گفت: از آنجایی که اعتیاد یکی از معضلاتی است که به طور ملموس در جامعه ما بروز کرده و هر روز مشکلات آن مشاهده می شود پس لازم است به طور علمی تر این مشکلات بررسی گردد. در این تحقیق جامعه آماری ما شامل افراد معتاد در طبقات اجتماعی بالا، متوسط و پائین در مرکز اجتماع درمان مدار T.c (هجرت) و همچنین مرکز ندای آرامش در استان تهران می باشد. که با استفاده از روش تحقیق میدانی به بررسی رابطه بین نوع اعتیاد و سطح طبقه ی اجتماعی افراد می پردازیم. بدینصورت که ابتدا مصاحبه ی اکتشافی انجام شده و سپس مصاحبه نامه ی نهایی تنظیم گردید که اطلاعات حاصل از آن را در فصل چهارم به طور مبسوط ملاحظه می کنید.
این پژوهش در اسفند ماه 1385 تا پایان مرداد 1386 در تهران انجام شد.
الف- بیان مسئله:
با توجه به ابعاد گسترده ای که اعتیاد در جامعه ما یافته است و مشکلاتی که از آن طریق گریبانگیر رشد و توسعه ی جامعه شده است ما راغب شدیم که رابطه میان طبقات مختلف اجتماعی با اعتیاد را بررسی کنیم، همچنین از آنجایی که متأسفانه همه ی اعضا جامعه بنوعی درگیر با اعتیاد شده اند این سؤال مطرح است: که آیا فقط طبقات پائین که درگیر مشکلات گسترده اقتصادی هستند پس به دلیل رفع آن درگیر اعتیاد می شوند؟ آیا ناپایداری وضع اقتصادی و مشکلات گذار فرهنگی در طبقه متوسط جامعه سبب بروز ناهنجاریهایی در خانواده شده و بیشتر طبقه متوسط را درگیر اعتیاد کرده؟
و یا رفاه و بی برنامگی برای صرف پول بادآورده در طبقه بالا افراد را به سوی اعتیاد می برد و ..... مجموعه ی این سؤالات سبب شد تا به سوی این موضوع کشیده شویم که چه رابطه ای میان میزان ثروت و تحصیلات و نوع شغل فرد (که در مجموع سطح طبقه ی اجتماعی افراد را می سازد) با اعتیاد وجود دارد؟ و به طور دقیق تر آیا سطح طبقاتی افراد آنان را به سوی ماده مصرفی اعتیادآور خاصی می کشاند یا خیر؟ این ایده ی اولیه تحقیق ما است.
ولی از آنجا که برای ما سؤالات زیادی در مورد اعتیاد جوانان مطرح است مرکز بازپروری T.c واقع در تهرانپارس را برای تحقیق انتخاب کردیم زیرا در این منطقه ی تهرانپارس جوانان در سنین بسیار پائین به کارهای بزهکارانه و مواد مخدر و مشروبات الکلی پرداخته اند. این وضعیت نامناسب امکان آموزش، کسب مهارتها و انتقال اندیشه های بزهکارانه و نابهنجار را در دسترس جوانان قرار می دهد. امروز شنیدن آمار و ارقام مربوط به ا عتیاد به ویژه مواد مخدر و وسایل ناشی از آن به خصوص در میان نسل جوان تصویر دردناکی را رو در روی انسان قرار می دهد که نمی تواند بی اعتنا به این مشکل بزرگ اجتماعی باشد.
پس بر آن شدیم که به بررسی این مشکلات و مسائل در یک پژوهش دقیق تر و علمی تر بپردازیم و به همین دلیل موضوع پایان نامه خود را با این سؤال آغاز کردیم:
سؤال آغازین: چه رابطه ای بین اعتیاد افراد و نوع ماده مصرفی آنان با طبقه ای که متعلق به آن هستند وجود دارد؟
امروزه مصرف مواد مخدر و آثار مخرب معضل اعتیاد و قاچاق مواد مخدر بر ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی جوامع آسیب رسانده و نه تنها به صورت یک تهدید ملی بلکه فراتر از مرزهای ملی به صورت یک مسئله ی پیچیده جهانی درآمده که شعاع مضرات و اثرات زیان بار آن گریبانگیر کشورهای بی شماری شده است.
دامنه ی شدت و وسعت این بحران از گذشته های دور بر جامعه ی جهانی سایه افکنده به حدی است که علاوه بر مسئولین کشوری توجه بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان و پژوهشگران مسائل علوم اجتماعی- انسانی را نیز به خود معطوف نموده و علیرغم رویکردهای جامع و تمهیدات اتخاذ شده در حل و کاهش این معضل در سطح ملی، منطقه ای و جهانی (تشدید مبارزه، وضع قوانین جدید، اعلام قاچاقچیان، مصادره اموال نامشروع سوداگران مرگ، اجلاسهای بین المللی، و صدور قطعنامه ها و عقد قراردادها و پیمانهای همکاری بین المللی، منطقه ای و .....) هر روز عملاً شاهد وخامت بیشتر اوضاع و تشدید این مسئله ی مهم می باشیم.
در جامعه ی ما بسیاری از مواد مسئله ساز تلقی می شوند زیرا که اغلب آنها افراد را ناکار می سازند و توانایی آنان را برای ساماندهی امور خویش، اداره زندگی شخص و خانوادگی، دچار اختلال می کنند.
چنین پیداست که پاره ای از مواد مخدر سبب می شود که معتاد حرمت ارزشهای اخلاقی و جبر هنجارهای جامعه را پاس ندارند و در نتیجه قوانین را زیر پا گذارند، و با پرخاش خویش موجبات آزارهمگان را فراهم آورند و در نهایت دست به جرایم و جنایات آشکار یا پنهان مالی یا جانی بزنند.
شاید خطرناکترین مواد مخدر انواع افیونیات باشندکه موجب وابستگی روانی معتاد به مصرف ماده مخدر می شود.
معمولاً واکنش اجتماعی مردم در مورد مصرف مواد مخدر در طول قرون متفاوت بوده و متأسفانه باید به این حقیقت تلخ اعتراف کرد که اعتیاد را بیشتر یک مسئله ی شخصی و فردی می دانند نه اجتماعی، در حالی که عکس این موضوع صادق است و اعتیاد بیشتر یک مسئله و مشکل اجتماعی می باشد تا یک مسئله ی شخصی و فردی .
معتادان از گروههای مختلف اجتماعی و اقتصادی هستند. چون هم افراد مرفه و هم افراد فقیر و یا افراد بیکار، هم آنانی که پایگاه اجتماعی خوبی ندارند و هم آنانی که موقعیت اجتماعی جالبی دارند امکان معتاد شدنشان وجود دارد.
اغلب دیده شده افراد معتادی که در طبقه ی پائین اجتماع قرار دارند و شاید امکان تهیه ی مواد، برایشان به راحتی میسر نباشد در بیشتر موارد به ارتکاب جرم می پردازند، چون برای تأمین مواد مورد نیاز خود به پول احتیاج دارند واین پول را باید غالباً از راه نامشروع تأمین کنند و به همین علت به ارتکاب جرم می پردازند، این افراد به مقررات و قوانین اجتماعی بی توجهند و اغلب قانون شکنند. در مناطق جرم خیز و پرجمعیت و کثیف شهر زندگی می کنند و محیط زندگیشان بیشتر غیراخلاقی است.
این نوع افراد به هیچ کس و هیچ چیز وفادار نیستند و تنها سعی آنان به دست آوردن مواد مورد نیازشان است از هر طریقی و به هر شکلی که امکان پذیر باشد. بیشتر لذت طلب و خشن هستند و حتی بعد از مصرف از هر کار و هر چیزی لذت می برند ولی در عین حال زودرنج و خشن هستند و از اطرافیان توقع زیادی دارند. از لحاظ عاطفی در برابر هیچ کس و هیچ چیز مسئولیت احساس نمی کنند و همیشه همه مردم بویژه اطرافیان خود را مسئول رفتار خویش می دانند .
حال از آن جا که یکی از سرمایه های گرانبهای هر کشور وجود جوانان و نوجوانانی است که می توانند آینده ی پربار کشور را به خوبی تضمین کنند و به قولی همین نوجوانان امروز آینده سازان فردای کشورشان هستند، حال یکی از آفت هایی که ممکن است گریبانگیر این قشر شود مسئله ی کجروی های متعددی است که در حال حاضر آنچه که گریبان این قشر جوان را گرفته مسئله ی اعتیاد و یا گرایش به مواد مخدری می باشد که واقعاً فاجعه ای بس غم انگیز است و مسئولین امر باید تدابیر خاص را در این خصوص بیاندیشند .

...

پایان نامه بررسی رابطه سبک های دلبستگی و سبک های هویت با کفایت اجتماعی دانش آموزان دبیرستان

پایان نامه  کارشناسی ارشد

عنوان :

رابطه سبک های دلبستگی و سبک های هویت با کفایت اجتماعی دانش آموزان دبیرستان


با فرمت قابل ویرایش word

تعداد صفحات: 123  صفحه

تکه های از متن به عنوان نمونه :

فهرست مطالب:

چکیده …………………………………..1

فصل  اول کلیات پژوهش……………………………………. 2

مقدمه………………………………….. 3

بیان مسأله………………………………….. 5

اهمیت و ضرورت تحقیق………………………………….. 7

اهداف پژوهش……………………………………. 9

هدف کلی…………………………………… 9

اهداف جزئی…………………………………… 9

فرضیه‌های پژوهش……………………………………. 9

سوال پژوهشی…………………………………. 9

تعاریف متغیرها ………………………………….9

تعاریف نظری…………………………………… 9

سبکهای دلبستگی…………………………………… 9

سبکهای هویت…………………………………… 10

کفایت اجتماعی…………………………………… 10

تعاریف عملیاتی…………………………………… 10

سبکهای دلبستگی…………………………………… 10

سبکهای هویت…………………………………… 11

کفایت اجتماعی…………………………………… 11

فصل دوم ادبیات و پیشینه پژوهش……………………………………. 12

کفایت اجتماعی…………………………………. 13

کفایت اجتماعی، تمرکز بر رفتارهای فرا اجتماعی…………………. 14

مهارت ها و توانایی شناختی…………………………………. 15

مهارتهای رفتاری…………………………………… 16

کفایت های هیجانی…………………………………… 16

آمایه های انگیزشی و انتظارات…………………………………… 17

کفایت اجتماعی و بهداشت روانی مثبت…………………………………… 17

دلبستگی…………………………………… 18

مفاهیم اساسی نظریه دلبستگی…………………………………. 19

پایه های شکل گیری نظریه‌های دلبستگی…………………………………… 20

نظریه روان تحلیلی………………………………….20

نظریه یادگیری…………………………………… 20

آنا فروید…………………………………. 22

نظریه اشپیتز…………………………………. 22

نظریه اریکسون…………………………………. 22

نظریه وینی کات …………………………………. 23

نظریه ماهلر…………………………………. 23

نظریه شناختی…………………………………. 24

مراحل دلبستگی…………………………………… 24

رویکرد رفتاری………………………………….. 24

مرحله پیش دلبستگی (تولد تا 6 هفتگی)…………………………………. 24

مرحله دلبستگی در حال انجام (6 هفتگی تا 6-8 ماهگی)…………….. 25

مرحله دلبستگی واضح (6-8 ماهگی تا 18 ماهگی- 2 سالگی)……….. 25

تشکیل رابطه متقابل (18 ماهگی تا 2 سالگی و بعد از آن )………….. 26

الگوهای دلبستگی…………………………………… 27

دلبستگی اجتنابی یا مضطربانه- اجتنابی…………………………………… 27

دلبستگی مقاوم یا مضطربانه- مقاوم………………………………….. 28

دلبستگی آشفته – سردرگم یا مضطربانه- سردرگم…………………….. 28

عوامل موثر بر کفیت دلبستگی …………………………………. 29

انواع اختلالات دلبستگی…………………………………… 30

نوع اول: اختلال دلبستگی بدون تعلق (دل‌بسته)…………………… 30

نوع دوم: اختلال دلبستگی نامتمایز………………………………….. 30

نوع سوم: اختلال دلبستگی بازداری شده‌ (منع شده)…………….. 31

نوع چهارم: اختلال دلبستگی پرخاشگرانه…………………………… 32

نوع پنجم: اختلال نقش وارونه (جابجا شده‌)…………………….. 32

دلبستگی اولیه و روابط رمانتیک بزرگسالان………………………… 33

مواضع نظریه پردازان در رابطه با موضوع پژوهش…………….. 35

در زمینه هویت…………………………………… 35

تعریف هویت…………………………………… 35

دیدگاههای نظری درباره هویت…………………………………… 37

رویکرد ساختاری هویت…………………………………… 38

دیدگاه اریکسون………………………………….. 38

دیدگاه مارسیا…………………………………. 40

رویکرد فرآیندی به هویت…………………………………… 42

دیدگاه بورک (نظریه کنترل هویت)…………………………………. 42

دیدگاه برزونسکی به هویت…………………………………… 45

فرآیند هویت…………………………………… 46

محتوی هویت…………………………………… 47

شخصی، جمعی و اجتماعی…………………………………… 47

ساختار هویت…………………………………… 48

سبک‌های پردازش هویت…………………………………… 49

سبک پردازش هویت اطلاعاتی…………………………………… 50

سبک‌ پردازش هویت هنجاری…………………………………… 52

سبک پردازش هویت مغوشش – اجتنابی……………………… 54

یک مدل تصویری از سبک‌های هویت…………………………………… 56

عوامل موثر بر شکل‌گیری هویت…………………………………… 57

جایگاه خود در نظریه سبک های پردازش هویت………………….. 58

سبک‌های پردازش هویت و مبانی تعریف «خود» …………………59

سبک‌های پردازش هویت و جهت گیری علّی……………………… 59

سبک‌های هویت و مفروضه‌های معرفت شناختی………………… 60

سبک پردازش هویت و اهداف تحصیلی و شغلی……………….. 61

سبک های پردازش هویت و روابط بین فردی……………………. 62

سبک‌های پردازش هویت و سن…………………………………… 62

رابطه سبک های هویت با عملکرد تحصیلی و پیشرفت تحصیلی…….. 63

پیشینه مطالعاتی…………………………………… 66

فصل سوم روش پژوهش……………………………………. 69

طرح پژوهش……………………………………. 70

جامعه آماری…………………………………. 70

حجم نمونه………………………………….70

شیوه نمونه گیر ی…………………………………. 71

روش گردآوری اطلاعات…………………………………… 71

نحوه نمره گذاری و تفسیر نتایج…………………………………… 71

ویژگی های روان سنجی…………………………………… 72

.پرسشنامه سنجش سبک هویت (ISI-G6)……………………… 73

پرسشنامه کفایت اجتماعی…………………………………… 75

روش تجزیه تحلیل داده ها………………………………….76

فصل چهارم (تجزیه و تحلیل داده‌ها)………………………………… 77

مقدمه…………………………………. 78

4-1 : داده های توصیفی…………………………………… 78

4-2 :  تحلیل داده ها…………………………………. 86

فصل پنجم بحث و نتیجه‌گیری…………………………………… 91

1-5 خلاصه پژوهش…………………………………. 92

2-5 : بحث در چارچوب فرضیه‌های پژوهش…………………. 93

3-5 محدودیت‌های پژوهش……………………………………. 97

4-5 پیشنهادها…………………………………. 97

پیشنهادهای پژوهشی…………………………………. 97

پیشنهادهای کاربردی…………………………………. 98

منابع …………………………………. 99

پیوست ها…………………………………. 107

چکیده:

این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و سبک های هویت با کفایت اجتماعی دانش آموزان دبیرستان تدوین شده است . این پژوهش از نوع تحقیقات همبستگی است . جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه مدارس دولتی شهرستان گیلان غرب استان کرمانشاه بوده است. نمونه این پژوهش با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه ای تعداد 240 نفر انتخاب شدند.و از پرسشنامه های کفایت اجتماعی ، پرسشنامه ی سبک های هویت، پرسشنامه سبک‌های دلسبتگی استفاده شد. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی مانند میانگین، انحراف معیار، هیستوگرام و آمار استنباطی، تحلیل رگرسیون چند متغیری و همبستگی پیرسون استفاده شده است.  نتایج نشان داد بین سبک‌های دلبستگی و کفایت اجتماعی دانش‌آموزان دبیرستانی رابطه وجود دارد. بین سبک‌های هویت و کفایت اجتماعی دانش‌آموزان دبیرستانی رابطه وجود دارد. بدان معنا که بین نمرات سبک‌های دلبستگی اجتنابی  و دوسوگرا  با کفایت اجتماعی دانش‌آموزان ارتباط معکوس و معنی‌داری وجود دارد اما بین نمرات دلبستگی ایمن و کفایت اجتماعی دانش‌آموزان ارتباط معنی داری مشاهده نشد. بین نمرات سبک هویت سردرگم و کفایت اجتماعی دانش‌آموزان درسطح01/0=α ارتباط معکوس و معنی‌داری  تایید شدو همچنین بین سبک‌های هویت اطلاعاتی ، هنجاری و تعهد هویت  با کفایت اجتماعی دانش‌آموزان ارتباط مستقیم و معنی‌داری (01/0 P≤)تایید شد.

فصل اول: کلیات پژوهش

مقدمه:

در مورد کفایت اجتماعی تعاریف متعددی از سوی روان‌شناسان و جامعه‌شناسان ارائه شده است کفایت به طور کلی رابطه‌ای است که هر ارگانیسم نسبت به وضع موجود با محیط خود برقرار می‌کند. مفهوم ضمنی آن این است که افراد درگیر فرآیندی مستمر برای ابراز استعدادهای خود واکنش نسبت به محیط و در عین حال تغییر دادن آن به گونه‌ای مؤثر و سالم می‌شود (افشارنیاکان، 1380).

به علاوه می‌توان گفت که هرگاه تعادل جسمی و روحی فرد به گونه‌ای دچار اختلال شود که حالت ناخوشایندی به فرد دست بدهد و برای ایجاد توازن نیازمند به کارگیری نیروهای درونی و حمایتی خارجی باشد و در این اسلوب در بکارگیری ساز و کارهایی جدید موفق شود به شکل درست حل نماید فرآیند کفایت به وقوع پیوسته است (اسلامی‌نسب، 1383). اما کفایت اجتماعی به وضعیتی اطلاق می‌شود که افراد خود را به تدریج از روی عمد و غیرعمد تعدیل می‌کنند تا با فرهنگ موجود سازگار شوند، مانند رعایت عادت، عرف و یا تقلید (مصائبی، 1387). و این صحت نخواهد داشت جز اینکه کودک در یک محیط، این عاطفی‌گری و محبت مادرانه و پدرانه را بچشد و ارتباط عاطفی مناسبی با والدین خود برقرار نماید از این طریق زمینه را برای شکل‌گیری هویت مناسب و سازگاری اجتماعی مثبت و سازنده آماده نماید. بدون شک نوع ارتباط عاطفی با والدین یا نوع سبک دلبستگی[1] یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار است، در چگونگی شکل‌گیری هویت نوجوانان، هر کودکی که به دنیا می‌آید اولین کسی را که در بدو تولد مشاهده و لمس می‌کند مادر است در واقع کودک در حالی، دنیای بسته و امن جنبشی را وداع می‌گوید که امنیت از دست رفته را با آغوش پر مهر مادر میدان می‌کند و این پایگاه سرشار از عاطفه پایه‌گذار اولین روان‌بندهای عاطفی و طرحواره‌های ارتباطی در نوزاد است که بی‌شک متضمن امنیت روانی ـ عاطفی کودک در چند سال اول زندگی است و چه بسا اثرات طولانی مدت عواطف مادری، گستره زندگی فرد را در بر می‌گیرد (بالبی[2]، 1969).نحوه شکل‌گیری و پرداخته شدن سبک‌های دلبستگی ارتباط وتأثیر بسیار زیادی در چگونگی بروزکفایت اجتماعی دارد چرا که کفایت اجتماعی به معنی آن است که افراد یا گروه‌ها رفتار خود را تعدیل و با فرهنگ و هنجارهای اجتماعی انطباق نمایند (اسماعیلی،1380).

رشد انسان با گذر از دوران کودکی به پایان نمی‌رسد بلکه فرآیندی است مداوم، با گستره‌ای از تولد تا بزرگسالی ودر نهایت پیری، بعد از دوره کودکی، دوره‌ای آغاز می‌شود که نوجوانی[3] نام دارد. در واقع این دوره، دوره گذر از کودکی به بزرگسالی است. این دوره مرز سنی کاملاً مشخصی ندارد اما از 12 سالگی آغاز می‌شود و تا آخرین سال‌های دهه زندگی یعنی تا رسیدن به رشد جسمانی کامل، ادامه می‌یابد. در این دوره نوجوان به بلوغ جنسی و جسمی می‌رسد و هویت فردی خود را از هویت خانوادگی جدا می‌کند (اتکینسون و همکاران[4]؛ به نقل از براهنی و همکاران، 1382).

یک وظیفه مهم نوجوانی، شکل‌گیری هویت[5] است. هویت یک مجموعه به هم پیوسته است از ارزش‌های شخصی مرتبط با اهداف شغلی، ارتباطات و ارزش‌های مذهبی و سیالی می‌باشد (اریکسون[6]، 1968).

هویت در روانشناسی یکی از مشخصات شخصیت فرد به شمار می‌رود چنانکه در اغلب تعاریف هویت، این مسأله نهفته است که ما چه تعریفی از خود داریم (حاجیانی، 1387). دسترسی به یک هویت با ثبات نه تنها یک حس یکپارچه از خود فراهم می‌کند بلکه امکان پیشرفت و سازش‌های آینده را در سراسر زندگی ایجاد می‌کند (فابر و همکاران[7]، 2003). یکی از مسائل مهم تحول انسان روند شکل‌گیری هویت است. این فرآیند از بدو تولد آغاز می‌گردد و در دوره نوجوانی به اوج می‌رسد، در واقع یکی از تکالیف عمده نوجوانی در جامعه تشکیل هویت است (رزمی، 1383).

گلاسر[8] (1982؛ به نقل از رزمی، 1383) اعتقاد دارد که هویت عبارت است از نیاز به احساس جدا و متمایز بودن از دیگران است، به نظر وی این نیاز نه تنها نیاز روانی و اساسی انسان است که همه مردم و در همه فرهنگ‌ها از بدو تولد تا مرگ دارا می‌باشند (گلاسر، 1982؛ به نقل از رزمی، 1383).

 سلیگمن (1991) معتقد است که به طور کلی شکل‌گیری هویت موفق در نوجوانان محصول چهار عامل رشد شناختی، ارتباط با والدین، تجارب خارج از خانواده و زمینه‌های گسترده اجتماعی دیگر است که از میان این عوامل نقش خانواده و ارتباطات عاطفی درون آن در شکل‌گیری هویت مورد تأکید قرار گرفته است به گونه‌ای که تعداد زیادی از پژوهشگران معتقدند که ارتباط کودک با والدین شکل‌گیری هویت او را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بیان مسئله:

وقتی شخص برای رسیدن به یک نتیجه دلخواه رفتاری را بر میگزیند باید آن رفتار در دسترس باشد. مذاکره، ایفای نقش، ابراز وجود، مهارتهای محاورهای برای شروع و تداوم تعاملهای اجتماعی، مهارتهای فراگیری و یادگیری رفتار دوستانه با دیگران، از مولفه های اصلی مهارتهای رفتاری تلقی گردیدهاند) مهار تهای هیجانی و عاطفی مولفه سومی است که برای برقراری روابط مثبت با دیگران، ایجاد و گسترش اعتماد و روابط حمایتی دوجانبه، شناسایی و پاسخدهی مناسب به علائم هیجانی در تعاملهای اجتماعی یا مدیریت استرس لازم به نظر میرسد،) مهارتهای انگیزشی شامل ساختار ارزشمند فرد، سطح رشد اخلاقی و احساس اثربخشی و کنترل فرد و در .( نهایت احساس خودکارآمدی او میشود )فلنر و همکاران، 1990 ).

بالبی (1969)به نقل از یزدانی(1390) فرآیند شکل‌گیری دلبستگی نوزاد و مادر را تشریع کرد و نشان داد که چگونه سیستم احساسات و رفتارهای دلبستگی، نوزاد را به مادر نزدیک و از خطر دور می‌سازد و جدایی از مادر اضطراب و درماندگی کودک را در پی خواهد داشت. حساسیت، پاسخ‌گویی و حضور فعال مادر و دسترسی منظم نوزاد به وی خطوط اصلی دلبستگی ایمن را در کودک ترسیم می‌کند. از این پایگاه امن که متضمن اعتماد کودک به دیگران و خود می‌باشد رفتار اکتشافی تقویت می‌شود و کنش‌وری اجتماعی گسترش می‌یابد. وقتی مادر بی‌تفاوت با طردکننده باشد، مشخصه‌های دلبستگی بر محور فقدان اعتماد به خود و دیگران شکل می‌گیرد. بر این اساس دلبستگی محصول تجربه‌های واقعی فرد در مورد حساسیت، پاسخ‌گو بودن و حضور فعال و منظم مادر در خلال سال‌های نوزادی، کودکی و نوجوانی می‌باشد. در چارچوب روابط بزرگسالی اکثر محققان بر اهمیت دلبستگی به منزله یکی از جنبه‌های ارتباطی و بر استمرار تحولی آن اتفاق نظر دارند.

دوره نوجوانی دوره‌ای است همراه با تغییرات متعدد از لحاظ جسمانی و روحی، مهمترین مسأله‌ای که در این دوره مطرح است مسأله تکوین هویت شخصی است به این معنی که فرد باید به پرسش‌های تقلید: «من کیستم؟»، «مقصدم کجاست؟»، «جایگاه اجتماعی من کجاست؟، «شغل آینده من چیست؟» پاسخ دهد، پاسخ‌گویی به این پرسش‌ها که چندین سال ادامه خواهد داشت، جستجو و کاوش در مورد پدیده‌ای به نام هویت است. پاسخگویی به این سؤالات شاید خیلی هم آسان نباشد اما یافتن پاسخ مناسب فایده بسیار مهم به حال نوجوانان و جامعه پیرامون آن خواهد داشت. انتخاب راه‌ها و ارزش‌های ممکن برای نوجوانان چندان ساده نیست، چرا که آن‌ها با طیف گسترده‌ای از انتخاب‌های ممکن مواجه می‌شوند و با توجه به تنوع انتخاب‌ها باید تصمیم بگیرند (اسماعیلی، 1380).

در صورتی که خانواده پایگاه امنی باشد که نوجوان بتواند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگترها پیش برود هویت تقویت می‌شود. نوجوانانی که احساس می‌کنند به والدین‌شان وابسته‌اند، اما در عین حال آزادند تا عقایدشان را بیان کنند هویت کسب کرده یا در حالت وقفه‌اند نوجوانی که هویت جعلی دارد معمولاً روابط صمیمی باوالدین دارد اما از فرصت جدا شدن سالم بی‌بهره بوده است و نوجوانی که دچار پراکندگی هویت است از کمترین رابطه صمیمانه برخوردار است (پالکین[1]، 1994؛ به نقل از برک، 1383).

بدون شک خانواده و محیط عاطفی اولین پایه‌گذار شخصیت و ارزش‌ها و معیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک خط‌مشی زندگی آینده فرد است و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حدود بسیاری در گرو آن است. واکنش کودک نسبت به محیط خود تحت تأثیر موازین اجتماعی و فرهنگی و گروهی است که در میان آن بزرگ شده است. از آنجا که خانواده خود یک واحد اجتماعی است و ارزش‌ها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک متصل می‌شود به عنوان یک واسطه از لحاظ محیط اجتماعی به کودک اهمیت فراوانی دارد. به دیگر سخن چون خانواده که کانون تولد و زایش است پیش از وی شکل گرفته است تا مرحله‌ای که فرزند به شعور و آگاهی کافی برسد و در تعیین سرنوشت وی تأثیر فراوانی دارد (احدی و محسنی، 1380).

لازم به ذکر است که در دوره نوجوانی فرد شاهد تغییر و تحولات بسیار بزرگی در عرصه جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی است که به علت این تغییرات فراگیر در بسیاری از موارد کودک و نوجوان باید تلاش بسیاری در جهت کفایت اجتماعی نماید تلاشی که اگر بستر آن یعنی عوامل خانوادگی، عاطفی و هویتی نامنسب باشد بی‌فایده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخ‌گویی به این سؤال است که آیا بین نوع سبک‌های دلبستگی، سبک‌های هویت با کفایت اجتماعی رابطه وجود دارد؟..


دانلود فایل