اختلافات زناشویی
اختلافات زناشویی
سابقهای به قدمت تاریخ و به عمر زندگی زناشویی بشر دارد. زوجیت یک رابطهی
منحصر به فرد است. در زوجیت، فرد میتواند از عمیقترین صمیمیت، آرامش و
دوستی را تا دردناکترین مسائل زندگی را تجربه کند. عضو یک زوج شدن میتواند
منجر به رشد شخصی و خودباوری شگفتانگیز شود و یا بر عکس میتواند منجر به
صدماتی شود که درمان آن سالها به طول انجامد. کمتر رابطهی دیگری را
میتوان سراغ داشت که چنین قدرت چالشانگیزی را داشته و باعث چنین دردی
شود.
رابطهی زوجین میتواند براحتی تبدیل به چالش شود، حتی کوچکترین
فعالیتهای روزانه روی دیگری به طور چشمگیری اثر میگذارد. سازگاری با
نیازها یا آرزوهای شخص دیگر در تمام جنبههای زندگی مشکل است.
«ازدواج
به دلایل عدیده دچار مشکل و تعارض میشود، بروز تعارض در روابط انسانها با
یکدیگر اجتناب ناپذیر است. تعارض از رایجترین پدیدهها در روابط
انسانهاست… در ازدواج باید فرض را بر این گذاشت که بروز تعارض جزیی از
رابطهی زناشویی و زندگی مشترک با هر کسی است، پس باید زن و شوهر یاد
بگیرند که تعارضهای خود را حل کنند تا خوشبخت شوند، اگر چنین نکنند، ممکن
است کار آنها به جدایی بکشد، یا اینکه تعارض آنها تا هنگام بزرگ شدن و رفتن
فرزندان از خانه مسکوت و در حالت کمون باقی بماند و عاقبت هم زن و شوهر
بعد از سالها زندگی مشترک طلاق بگیرند» (ثنایی، 1375).
فرآیند نارضایتی زناشویی
نارضایتی
زناشویی فقدان تدریجی وابستگی عاطفی، کاهش توجه، دوری عاطفی، و افزایش
احساس بیتفاوتی و بی علاقگی است. احساسات مثبت در طول زمان با احساسات
خنثی و حتی منفی در طول زمان جانشین میشود. کینگز بری و میندا (1988) به
نقل از رایس نارضایتی زناشویی را شاخصی میدانند که زوجین به وسیله آن به
رابطهی خود ادامه داده و یا آنرا ختم میکنند، آنان تأکید میکنند که
نارضایتی متقابل نتیجه مشکلات در رابطه است و از دست دادن عشق معمولا نتیجه
سالها تنش حل نشده در رابطه است.
یکی از روشنترین توصیفات از رشد
نارضایتی توسط کرستن انجام شده که فرآیند نارضایتی را به سه مرحله ابتدایی،
میانی و پایانی تقسیم میکند(رایس، 1996، به نقل از دهقان،1380).
الف)
مرحله ابتدایی. این مرحله بوسیله نومیدی فزاینده، سرخوردگی، احساس ضربه و
خشم مشخص میشود. افکار یک همسر یا هر دو روی ویژگیهای منفی شریک دیگر
متمرکز میشود زیرا رفتار شریک دیگر آن چیزی نبوده که قابل انتظار بوده
است، همسران هنوز دربارهی آیندهی ازدواجشان و تلاش برای حل مشکلات از
طریق ابراز احساسات و یا تلاش برای خشنود سازی همسر دیگر خوشبین هستند.
ب)
مرحله میانی. طی این مرحله خشم و آزار افزایش و شدت مییابد، همسران
انتظار دارند شرکایشان به شیوههای منفی مشخصی رفتار کنند. شروع بیتفاوتی
فزاینده گزارش میشود. بعضی از همسران شروع به سبک و سنگین کردن مزایا و
معایب ازدواج خود میکنند و تصمیم میگیرند که آیا به ازدواج خود ادامه
داده یا آنرا فسخ کنند. تلاش برای خوشنودسازی همسر کمتر دیده میشود، اما
تلاش برای حل مسئله (مثل شروع به یک برنامه داروییـ درمانی) افزایش
مییابد.
ج) مرحله پایانی. در این مرحله احساس و ابراز خشم به وفور دیده
میشود، احساس اعتماد کاهش مییابد و احساس بیتفاوتی و درماندگی افزایش
مییابد. شایعترین افکار طی این مرحله تمایل به خاتمه ازدواج و تعیین دقیق
نحوه انحلال آن است. به هر حال هنوز ممکن است ابهاماتی وجود داشته باشد.
قبل از این مرحله مشاوره به ندرت دنبال میشود، اما در این مرحله بسیاری از
زوجین به آخرین تلاش خود برای نجات ازدواج یا برای ترک آن به زناشویی
درمانی اقدام میکنند.
مبنای انحلال رابطه این احساس است که ضررهای با
هم بودن بیش از نفع آن است. همسران روی ویژگیهای منفی یکدیگر تأکید
میکنند، به طوری که تغییر احساسات آنها خیلی مشکل است و تغییر احساسات
منفی مستلزم تغییر چشمگیر همسر است؛ بعضی مواقع تغییرات انجام میشود و
احساسات دوباره مثبت میشود، اما این کار مستلزم تلاش زیادی است. اگر
ازدواج منحل شود، همسر ناراضی شروع به تمرکز روی ویژگیهای منفی همسر سابق
میکند و خود را متقاعد میسازد که انحلال رابطه درست بوده است.
تعریف طلاق
وقتی
که زوجین هنوز در قید حیات هستند و یکی از آنها و یا هر دو مایل به خاتمه
زندگی مشترک خود و گسستن پیوند زناشویی میباشند، طلاق صورت میگیرد. در
واقع میتوان گفت طلاق انحلال ازدواج رسمی و عملی اختیاری و انتخابی توسط
حداقل یکی از زوجین است.
طلاق در گذشتهای نه چندان دور به طور کلی
ننگآور تلقی میشد. امروزه طلاق نه تنها یک رسوایی خانوادگی نیست بلکه به
عنوان امری پذیرفته شده است. طلاق به راه حلی معقول برای وضعیتی غیر معقول
تبدیل گردیده است. (برنشتاین ،1985؛ به نقل از سهرابی، 1377) ضمانتهای
اخلاقی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی دیگر مفید واقع نمیشوند، طلاق به شکل
بسیار آسانی در جامعه، قابل دستیابی است و رواج دارد.
ولتر (1990، به
نقل از ستوده، 1372) میگوید:« ازدواج و طلاق در این جهان تقریبا با هم
متولد شدهاند شاید ازدواج چند روزی زودتر متولد شده باشد، زیرا پس از
ازدواج و گذشت چند روز کار زن و مرد به زد و خورد و طلاق کشیده است. در
حقیقت این است که ازدواج و طلاق با هم به دنیا آمدهاند و هر دو از قدیم
بودهاند و هر دو برای بشر ضروری و لازماند». از این رو در تمام قوانین و
تواریخ ملل قدیم یونان و ایران باستان و قوانین همورابی مسئلهی طلاق وجود
داشته و غالبا نیز طلاق دهنده مرد بوده و زن را در آن اختیاری نبوده است.
با ملاحظه قوانین حقوقی دنیا میتوان گفت که طلاق تا اواخر قرن نوزدهم در
اروپا رسما ممنوع بود. اما علیرغم مخالفت اربابان کلیسا، از آن پس رفته
رفته قانونی و مجاز شد(دهقان، 1380).
طلاق در اسلام
« منفورترین
حلالها در اسلام طلاق است، اگر طلاق در مکتب ما تشریع شده به خاطر آن است
که در مواقعی که استمرار زندگی لازمهاش استمرار ظلم و تضعیف حقوق است و
نصایح و اندرزها دیگر کارساز نیست برای نجات و رهایی طرف ظلم شده مسئلهی
طلاق مطرح گردید» (ارفع، 1367)
اسلام به زن و شوهرها توصیه میکند
چنانچه مابین آنها اختلافی پدید آمد که حل آن توسط خودشان ممکن نبود
بلافاصله به فکر طلاق نیفتند، بلکه هر یک با انتخاب نمایندهای صالح و مورد
اعتماد به عنوان داور، در جهت رفع تفاهم و فراهم نمودن زمینهی آشتی اقدام
نمایند.
علل و عوامل طلاق
«هزاران
عامل میتواند در تصمیم به جدایی و طلاق زوجین تاثیر بگذارد. به طور کلی
این عوامل را میتوان در سه مقوله طبقهبندی کرد: 1. عوامل اجتماعی 2.
عوامل شخصی 3. عوامل رابطهای
1. عوامل اجتماعی: ما اکنون در عصر
تغییرات سریع و بیسابقه زندگی میکنیم. در جریان چنین تغییرات سریعی است
که باورها و رسوم ما پیوسته به زیر سؤال میروند و از هر سو تهدید میشوند.
این نکته در هیچ حوزهای به اندازه حوزه روابط زناشویی و خانواده آشکار
نیست. اکنون برای زوجهای جوان، شکلهای قابل دسترس پیوند زناشویی به ازدواج
تک ـ همسری سنتی محدود نمیشود.
2. عوامل شخصی: ادراکات غلط، انتظارات
غیر واقع بینانهای که به درون ازدواج رسوخ میکنند نمونههای اصلی عوامل
شخصی هستند. تا زمانی که جامعه به پروردن آرمانهای رمانتیک و انتظارات
خیالی ادامه دهد و افراد نیز آنها را بپذیرند، سرخوردگی زناشویی ادامه
خواهد یافت. امیدهای اشتباه و اهداف غیر واقع بینانه فقط زوجها را به سمت
یأس، دلسردی، ناکامی و خشم سوق میدهد.ارزشها و اهداف شخصی افراد نیز در
افزایش نرخ طلاق دخالت دارند.
3. عوامل رابطهای: ممکن است مشکلات
رابطهای زمینه ساز اصلی همهی مسائل باشند. این زمینه سازی دارای شکهای
مختلفی است و میزان پاداش کم، مشکلات ارتباطی و ناچیز بودن مهارتها حل
تعارض را در بر میگیرد. این مشکلات میتوانند بر یک موضوع خاص (مانند
رابطهی جنسی، پول، استقلال و …)متمرکز گردند و یا بصورتی فراگیر تمام
تعامل را شامل شوند» (برنشتاین، به نقل از سهرابی، 1377).
گرچه عوامل
اجتماعی احتمال طلاق را نشان میدهد اما این دلایل به طور قطع علل طلاق
نیستند. با مطالعه افراد در حال طلاق میتوان به میزان تاثیر هر یک از
عوامل فوق و بویژه عوامل رابطهای در اتخاذ تصمیم و اقدام به طلاق بیشتر
آگاه شد.
علل طلاق از نظر زنان و مردان مطلقه
«سه
مطالعه انجام شده در مورد طلاق در ویسکانستین، ازهایو و اوکلند و همچنین
در سیدنی استرالیا نشان داد که مهمترین علل طلاق از نظر زنان: عدم خوشبختی،
سوءاستفاده عاطفی، مشکلات ارتباطی، ناسازگاری در زمینههای متفاوت، مشکلات
جنسی، فقدان تعهد مرد نسبت به خانواده، سوء مصرف الکل و مواد، مشکلات مالی
یا شغلی ،خیانت شوهر ،عدم علاقه به شوهر هنگام ازدواج و عدم اختصاص وقت
کافی به خانه و خانواده توسط مردان بوده است. مهمترین عللی که مردان برای
انحلال زندگی خود ذکر کردند عبارت بودند از : خوشبخت نبودن، مشکلات جنسی و
ارتباطی، ناسازگاری در زمینههای مختلف، نداشتن علاقه به زن در موقع
ازدواج، سوءاستفاده عاطفی، خیانت زن، نداشتن حساسیت نسبت به خانواده،
نگذاشتن وقت برای خانواده، سوءاستفاده فیزیکی، بیرحمی و مشکلات مالی»
(رایس ، 1996، به نقل از دهقان، 1380)
شایعترین اختلافات زناشویی از دید درمانگران
در
یک مطالعه (گیس والری، 1981؛ به نقل از رایس، 1996) از 116 درمانگر انجمن
خانواده و ازدواج، 29 مورد از شایعترین، شدیدترین و مشکلترین مسائل مشترک
به تفکیک در مورد زوجهای مشکل دار مشخص شد. از درمانگران خواسته شد که فقط 5
حوزه عمده از مشکلات مشترک تفکیکی را انتخاب کرده و 5 مورد از زمینه های
مشکل برای درمان موفقیت آمیز را رتبهبندی کنند. 10 حوزهی رتبهبندی شده
توسط درمانگران برای روابط زناشویی عبارت بود از: 1. ارتباطات 2. انتظارات
غیرواقعی از ازدواج با همسر 3. تنازع قدرت 4. مشکلات فردی 5. تعارض نقش 6.
فقدان احساس عشق 7. نشان ندادن علاقه 8. اعتیاد به الکل 9. روابط نامشروع
10. مسائل جنسی.
درمانگران زناشویی فقدان ارتباط را به عنوان مهمترین
عامل مخرب ذکر کردهاند. در تجزیه و تحلیل بیشتر اطلاعات این مطالعه،
مشکلات ارتباطی به عنوان متداولترین مشکلات در زندگی زوجهای طلاق ذکر شده
است. این پاسخها به نقش مهم و کلیدی ارتباط در ازدواجهای موفق اشاره دارد.
از
این درمانگران همچنین خواسته شد تا حوزههایی را برای مقابله یا درمان
مشکلتر میبینند طبقه بندی کنند، حوزههای زیر به عنوان مشکلترین موارد ذکر
شدند: 1. الکسیم 2. فقدان احساس عشق 3. مشکلات فردی 4. تنازع قدرت 5.
رفتارهای اعتیادی 6. تعارض ارزشها 7. سوءاستفاده فیزیکی 8. انتظارات
غیرواقعی از ازدواج با همسر 9. روابط نامشروع 10. زنای محارم.
اساساً
عوامل مرتبط با نارضایتی زناشویی و طلاق را میتوان به دو دسته عوامل ایستا
و پویا تقسیم کرد. عوامل ایستا شامل تاریخچه طلاق والدین، سطوح تحصیلات و
درآمد، عدم تشابه مذهبی، فرهنگی شخصیت و سن میباشد و عوامل پویا شامل
توانایی گفتگو، سطح مهارت کنار آمدن با تعارض، نگرش در مورد تعهد،
انتظارات، عقاید و غیره میباشد. این تقسیم بندی در شناخت عوامل قابل تغییر
برای کسانی که مشاوره قبل از ازدواج میکنند مهم است (استنلی و همکاران،
1995؛ به نقل از استنلی و مارکمن 1997).
اثرات منفی طلاق
طلاق اثار
منفی زیادی روی تمامی افراد خانواده و بویژه کودکان دارد، آثار مخربی که
گاه جبران ناپذیر بوده و در تمامی ابعاد زندگی رد پایی از خود باقی
میگذارد. احساس رنج، افسردگی، اضطراب، احساس گناه و پوچی معمولا در افراد
خانوادههای طلاق به وضوح دیده میشوند.
«مشکل سازگار شدن با جدایی،
مراقبت از فرزندان و قبول نقش « تک همسر خانواده بودن» و مشکلات عملی در
رابطه با مسائل حقوقی و مسئولیهای اقتصادی از مسائل مبتلا به اشخاص درگیر
طلاق و جدایی است. علاوه بر اینها از مشکلات سازگاری فرزندان طلاق نیز
نمیتوان غفلت کرد. مشکلات وفاداری نسبت به والدین، قرارهای دیدو بازدید و
حضانت هم خصوصا اگر با احساس گناه و افت عزت نفس کودکان طلاق همراه باشد
عواقب روانی و جسمی به دنبال خواهد داشت.» (گیبسون،1996، به نقل از ثنائی،
1376).
اکثر تحقیقات نشان میدهد که افراد مزدوج معمولا سازگاری بیشتری و
مشکلات و بیماریهای کمتری از خود نشان میدهند تا کسانی که مجردند و یا
طلاق گرفتهاند (بلوم و همکاران، 1987؛ به نقل از بری و جورلیس ، 1995).
مشکلات
زناشویی عامل مهمی در 50% از پذیرش شدگان بیمارستانهای روانی است. مردان
طلاق گرفته در معرض خطر روزافزون خودکشی، پذیرش در بیمارستانهای روانی،
آسیب پذیری در مقابل بیماریهای فیزیکی و اقدام به خشونت هستند و زنان طلاق
در معرض خطر روزافزون افسردگی و مشکلات پزشکی مختلف هستند. یک ازدواج مشکل
دار عامل مهمی در اکثر قتلهاست (بلوم، اشر و وایت ، 1978؛ دوریان و
همکاران، 1982؛ زیس و جانسون ، 1980؛ به نقل از بری و جورلیس، 1995).
بچهها در خانوادههای طلاق یا دارای تعارضات زناشویی در معرض خطر بیشتری
برای مشکلات عاطفی و رفتاری مختلف هستند از جمله : رفتار مخالفت آمیز،
پرخاشگری، افسردگی و اضطراب(بری، هیترنیگتون ، 1993، امری ، 1982؛ جرلیس،
فریس و مک دونالد ، 1990) (به نقل از بری و جرلیس، 1995). به طور خلاصه
طلاق و تعارضات زناشویی با مشکلات خانوادگی چندگانه مرتبط است که به طور
منفی روی سعادت اعضای خانواده تأثیر میگذارند.
اثرات مثبت طلاق
به
طور قطع همهی طلاقها به پیامدهای منفی منجر نمیشود طلاق برای بسیاری از
افراد موهبت الهی است. از طریق طلاق، روابط مضر، مخرب و بسیار رنج آور
خاتمه مییابند و ممکن است به جای آن روابط پرشور، مهیج و هدفمند شکل
گیرند. این آزادی تازه بدست آمده و تغییری که در زندگی روزمره ایجاد میشود
میتواند بسیار مثبت باشد. «شاید زوجی، تعارض و کشمکش را برای سالها تجربه
کرده باشند و طلاق، فرصت یک زندگی تقریبا بدون تعارض را برای آنان بوجود
آورد، بعلاوه دو جنبه دیگر طلاق بر احتمال پاداش شخصی میافزاید: اول، فرد
بار دیگر فرصت مییابد که زندگی خود را به طور کامل تحت کنترل گیرد، یا
نگران نباشد که اعمال او چه اثراتی بر نگرش و رفتار همسرش خواهد گذارد.
دوم، در مواردی که مسئله کودکان وجود دارد، فرد میتواند به بهترین وجه بر
اساس علائق فرزندش عمل کند بدون اینکه نگران مخالفتهای مداوم و مزاحمت آمیز
همسرش باشد. در اصل زندگی آسانتر میشود چون هم سطح تنش و هم تعداد
برخوردهای پرتعارض کاهش مییابد» (برنشتاین، به نقل از سهرابی، 1377).
بچهها
اغلب با یک وضعیت ثابت طلاق بهتر سازگار میشوند تا با یک محیط پر از
تعارض و ناشاد. بعلاوه طلاق برای بعضی زنان باعث عزت نفس بیشتر، کسب سطوح
بالاتر شایستگی و پیشرفتهای شغلی میشود (امری ، 1982؛ هترینگتون و کاکس ،
1982؛ به نقل از بری و جورلیس، 1995).
البته ذکر دلایل بالا بدان معنا
نیست که طلاق راه حل خوبی است یا برای ازدواجهای مشکل دار توصیه میشود، به
طلاق همیشه باید بعنوان آخرین حربه در حل تعارضات و اختلافات زناشویی
نگریسته شود.
بررسی نقش ویژگیهای شخصیتی بر سازگاری زناشوئی
همانطور
که گفته شد شخصیت یکی از متمایزترین جنبههای روانی هر فرد میباشد و
درحقیقت شخصیت فرد همان علائق ، استعدادها، توانائیها و گرایش و نگرشهای وی
میباشد. لذا برهمین اساس خصیصههای شخصیتی هر فرد نحوه عملکرد وی را در
ارتباط با دیگران تحت تاثیر قرار میدهد. نوع سازگاری و تطابق فرد در روابط
زناشوئی از جمله عواملی است که از خصیصههای شخصیتی تاثیر میپذیرد و در
همین زمینه تحقیقات متعددی انجام گرفته است.
مثلاً در تعدادی از این
نوع تحقیقات حالتهای روانآزردگی، در تعدادی نیز رگهها منفرد و در تعداد
دیگری نز عوامل متعدد و رگههای عمقی شخصیت مورد بحث و بررسی قرار گرفته
است. در مقابل در مورد متغیر سازگاری نیز تعدادی از تحقیقات درخصوص موفقیت
یا شکست، پایداری و ناپایداری روابط و تعدادی هم در مورد کیفیت روابط حاکم
بر زوجین صورت گرفته است. مثلاً رنجوری خویی یکی از زوجین اغلب بعنوان منبع
نارضایتی زناشوئی شناخته شده است. لذا در این قسمت به بررسی اینگونه
تحقیقات پرداخته میشود.
اسپنسون (1992) تحقیقی در زمینه بررسی نقش
ویژگیهای شخصیتی بر سازگاری انجام داد. در این تحقیق 760 زوج ازدواج کرده
پرسشنامه چندوجهی شخصیت MMPI را تکمیل نمودند تا معلوم شود که آیا میزانهای
بالینی MMPI بطور معناداری درارتباط با آشفتگیهای زناشوئی میباشد یا نه.
نتایج حاصله نشان داد زوجهایی که از نظر روابط زناشوئی دچار پریشانی و
آشفتگی بودند. نسبت به زوجهایی که اینگونه آشفتگیها را ندارند نمرات
بالائی در میزانهای بالینی کسب کرده بودند، بویژه در بعد جامعهستیزی دارای
نمره بالائی بودند.
تحقیقی که توسط زمیجن و ماریا (1987) انجام شد،
نمره روانآزردگی در مردهای که به همسرشان سازگار بودند کمتر بود در حالیکه
در مزدوجین ناسازگار این نمره بالاتر بود. لذا روانآزردگی را بعنوان
عاملی که میتواند بطور بالقوه سازگاری زناشوئی را تحت تاثیر قرار دهد،
درنظر گرفتند. وجود روانآزردگی چه در مورد مرد و چه در مورد زن میتواند
مشکلاتی در رویارویی بامسائل روزمره زندگی و نگرانی به وجود آورد که
درنتیجه امکان رویارویی مناسب باسایر مسائل رامحدودتر میسازد. (ملازاده،
1372)
در مورد کفایت وجود مشکل شخصیتی در روانآزردگی در یکی از طرفین
ازدواج برای ایجاد مشکلاتی در کیفیت رابطه زناشوئی، قسمتی از تحقیق جانسون و
آمولوزا (1992) موید این مطلب است که هرچند کیفیت رابطه زناشوئی در رفتار
هر دو شریک جنسی مشاهده میگردد. اما ممکن است تاثیر ویژگیهای غالب یک عضو
باشد. بنابراین با اطلاع از ویژگیهای فرد مقابل و به منظور ایجاد تغییر در
کیفیت رابطه مذکور، میتوان با فرد دیگر، کار درمانی انجام داده و به
موفقیت نیز امیدوار بود. (ملازاده، 1372، ص 56)
با بررسی تحقیقات انجام
شدهی قبلی و کنکاش در مسائل و مشکلات زناشوئی، دستهبندیهای گوناگونی از
علل و عواملی که در ناسازگاری زوجین مؤثر میباشند، میتوان به عمل آورد.
به عنوان مثال یک گروه سازگاری و ناسازگاری زناشوئی را از زاویهی چگونگی
برقراری ارتباط کلامی و غیرکلامی بین زوجین، توانائی زوجهای سازگار و
ناسازگار در رمز گذاری و رمزخوانی نشانههای کلامی و غیرکلامی یکدیگر بررسی
نمودهاند (کاهن (1970)، گوتمن (1976)، نولر (1984)، جناردوز (1982) )
عدهای دیگر سازگاری زناشوئی را بر اساس کانالهای مختلفی که زوجها به
یکدیگر پیام میفرستند،بررسی نمودهاند(بنی اسدی، 1375).
گروهی دیگر،
رابطهی بین کیفیت ازدواج و صفات شخصیتی و تأثیری که این صفات در رضامندی
زناشوئی دارد بررسی نمودهاند. اسپیگل (1987) و بارین (1970) از این گروه
میباشند. عدهای دیگر در مطالعات طولی خود رابطهی بین حالات فیزیولوژیکی و
رضایت از زندگی زناشوئی و زوال، رضایت از زندگی زناشوئی را در طی زمان،
مورد توجه قرار دادهاند.
مطالعات زیادی بر نقشی که اختلالات عصبی و
خصوصا افسردگی و غمگینی بر میزان رضامندی و نارضامندی از زندگی زناشوئی
میگذارد گورین (1960)، کسلر (1982)، استیون و دانیل (1992) و برخی
پژوهشگران مانند کلی (1985) سازگاری و ناسازگاری زناشوئی را از دید روابط
جنسی، مورد تأکید قرار دادهاند.
مطالعات زیادی نیز بر پذیرش نقشهای
سنتی و غیر سنتی و اثر آن در میزان تصمیم گیری هر کدام از زوجها و اثری که
در رضامندی زناشوئی آنها دارد، تأکید کردهاند.
گروهی دیگر از
پژوهشگران، نقش عوامل اسناد را در سازگاری زوجها و رضامندی از زندگی
زناشوئی بررسی کردهاند. جاکوبسن (1984) فین جام و برادبوری (1987). بعضی
از تحقیقات به بررسی اثرات مستقیم و غیر مستقیم، میزان ترشح هورمونهای
بدن، خصوصا تستوسترون و تأثیر آن در سازگاری زناشوئی به نتایجی دست
یافتهاند. آلن و دابس (1993). پارهای از مطالعات به بررسی چگونگی گذراندن
اوقات فراغت و میزان رضامندی زناشوئی، پاریس و لاکی (1991)
پرداختهاند(بنی اسدی، 1375).
مطالعات مربوط به ارتباط روانی بین زن و شوهر
این
دسته از مطالعات ارتباط کلامی و غیر کلامی بین زوجهای سازگار و زوجهای
ناسازگار را بررسی نمودهاند. کاهن(1970) شواهد روشنی را یافت که زوجهای
راضی در رمزخوانی نشانههای غیرکلامی یکدیگر توانائی بهتری را داشتند.گاتمن
(1976) دریافت که زوجهای ناراضی در اهداف پیامی نسبت به اثرات پیامی
بیشتر منفی هستند، در حالیکه برای زوجهای راضی تفاوتی بین اهداف پیامی و
اثرات پیامی وجود ندارد. این تفاوت امکان دارد ناشی از این باشد که
رمزخوانی پیامها توسط زوجهای ناراضی، تحت تأثیر نوعی از تحریف منفی قرار
میگیرد و همچنین پیامها صرف نظر از اینکه واقعا چگونه فرستاده شدهاند،
بیشتر منفی تفسیر میشوند(بنی اسدی، 1375).
نولر (1984) متوجه شد زنانی
که سازگاری زناشوئی پائینی دارند، به پیامهای مثبت بیشتری از جانب همسرشان
نیاز دارند. این زنان محبت، قدردانی و توجه بیشتری میخواهند. این دو
یافته نشان میدهد که زوجهای ناراضی از کمی تکرار رفتارهای مثبت مانند
محبت و قدردانی رنج میبرند. این در حالی است که شوهران آنان تمایل دارند،
این مشکلات را درک کنند و همچنین تلاش میکنند تا پیامهای مثبتی را
بفرستند(همان منبع).
دستهای دیگر از تحقیقات بر نقش آگاهی در رمزگذاری و
رمزخوانی پیامهایی که زوجها به یکدیگر میفرستند و تأثیر آن در سازگاری و
رضامندی آنان، تأکید میکنند. جناردوز (1982) با استفاده از مقیاس ارتباط
زناشویی مشاهده نمود، زوجهایی که سازگاری زناشوئی بالایی دارند، آگاهی
بیشتری نسبت به سایر زوجهایی که پیامشان فاقد وضوح و روشنی است دارند.
همچنین اعتماد بیشتری دارند که پیامهایشان بطور صحیحی رمزخوانی میشود.
عدهای دیگر سازگاری زناشوئی را بر اساس کانالهای مختلفی که زوجها به
یکدیگر پیام میفرستند، بررسی نمودهاند. این کانالها شامل کلامی، بینائی
و صوتی است.
آرجیل (1970) در تحقیق خود به نتایج مهمی دست یافت. او
دریافت، پیامهایی که از کانال کلامی فرستاده میشوند، بصورت خنثی رمز
خوانی میگردند. در حالیکه پیامهایی که از طریق کانالهای بینائی با صوتی
فرستاده میشوند. مثبت یا منفی رمزخوانی میگردند.
این یافتهها نشان می
دهد که میزان روشنی ارتباط زناشوئی مستلزم کلمات خنثی است که متکی بر زبان
غیرکلامی است. تجزیه و تحلیل نتایج نشان میدهد که پیامهای مثبت کلمات
خنثی را در بر دارند و متکی بر حالات چهره و لحن صدای مثبت یا هر دو هستند
که یک پیام مثبت را شکل میدهند. پیامهای مثبت به میزان بیشتری توسط
زوجهای راضی به کار میرود تا ناراضی. زوجهایی که سازگاری زناشوئی پائینی
دارند در همهی کانالها پیامهای آنان به صورت خنثی رمزخوانی میشود .
(پرلمن ، 1987، به نقل از بنی اسدی، 1375).
مطالعات مربوط به کیفیت ازدواج و شخصیت
در
مطالعهای که توسط اسپیگل (1987) انجام گرفت، مشخص شد زوجهایی که منبع
کنترل درونی دارند و تمایل دارند رفتارشان را به خودشان نسبت میدهند در
مقایسه با زوجهایی که علت رفتارشان را به وقایع بیرونی نسبت میدهند، از
ازدواج مناسبتری برخوردارند.
باری (1970) در چندین مطالعه نشان داد که
نوروزگرایی با رضایت خاطر کمتری از زندگی ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت
که شخصیت شوهر نسبت به شخصیت زن اثر بیشتری میگذارد.
آیزنک و واک فیلد
(1981)، در یک بررسی اساسی که در آن هفتصد زن و شوهر شرکت داشتند رابطهی
بین رضامندی از زندگی زناشوئی را با چهار عامل شخصیتی، نوروزگرایی،
سایکوزگرایی برونگرایی ، دروغگویی بررسی نمود و دریافت که نوروزگرایی و
سایکوزگرایی در هر کدام از زن و شوهرها با رضامندی زناشوئی کم هر دو ارتباط
داشت.
در تحقیقی که توسط روبین و پاملا (1994) با استفاده از
پرسشنامهیشخصیتی فرم کوتاه آیزنک در مورد شخصیت و کیفیت ازدواج انجام
گرفت، این نتایج بدست آمد:
بین مجموعهی E ,P , N دیگر شریک زندگی
ارتباط متقابل وجود داشت و این عوامل بر کیفیت زندگی هر دو تأثیر میگذارد
یعنی، کیفیت زندگی زن بر خود و شوهرش و بالعکس تأثیر میگذارد. بیشترین
تأثیر منفی را بر کیفیت زندگی، نوروزگرایی زن و شوهر داشت و تفاوت جنسی در
این مورد وجود نداشت. در این تحقیق مشخص شد، نوروزگرایی زن و شوهر با کیفیت
زناشوئی آنان رابطهی منفی داشت. اثرات منفی نوروزگرایی بر کیفیت زناشویی
به این دلیل نیست که افسردگی را بر روابط آنان حاکم میکند، بلکه به این
دلیل است که نوروزگرایی اثرات پیامی زیانآوری را بر کیفیت رابطهای که
بوسیلهی زن و شوهر تجربه میشود میگذارد.
در تحقیقی که توسط جانسون و
هریس (1980) در زمینهی رابطهی بین نوروزگرایی و رفتار تکانهای انجام
گرفت به این نتیجه رسیدند که مردان ناسازگار (در حال جدایی) نسبت به مردان
سازگار رفتارهای تکانهای بیشتری داشتند.
همچنین بورگس و والین (1953)
در تحقیق خود متوجه شدند، رفتار تکانهای مردان و نوروزگرایی زنان یا هر دو
با کیفیت زناشویی آنان رابطهی منفی داشت.
مطالعات طولی مربوط به رضامندی زناشوئی
گاتمن
(1991) در یک تحقیق طولی که رابطهی بین حالات فیزیولوژیکی و رضایت از
زندگی زناشوئی را بررسی نمود نتیجه گرفت زوجهایی که برانگیختگی
فیزیولوژیکی بالایی دارند، خصوصا مردان، میتوان کاهش رضایت از زندگی
زناشوئی آنان را پیشبینی نمود، زوجهایی که ضربان قلب آنان زیاد است، تعرق
زیادی دارند خواه در تعاملات زناشوئی و یا حتی هنگامیکه کاملا خاموش و
ساکتاند ولی انتظار تعارضات زناشوئی را دارند و یا از تحرک بیشتری
برخوردارند، در طی مدت سه سال رضایت از زندگی زناشوئی آنان بتدریج کاهش
مییابد. میزان همبستگی بین حالات فیزیولوژیکی و کاهش رضایت از زندگی
زناشوئی 95% است. در تحقیقات بعدی، بدنبال الگوهای تعامل زناشوئی که
ارتباط با زوال رضایت از زندگی زناشوئی در طی زمان داشت بودند. مخربترین
الگو، الگوئی است که شوهران گوشهگیرند و فقط گوش دهنده هستند، الگوئی که
به آن مخالفت ورزی میگویند. در این تحقیقات مشخص شد که زوال رضایت از
زندگی زناشوئی در طی زمان، جدایی یا طلاق را پیشبینی نمیکند. بنابراین
عواملی که طلاق و جدایی را پیشبینی میکنند حالات چهره زوجها، دفاعی بودن
و کناره گیری هر دو است. خصوصیات حالات چهرهی آنان شامل: تنفر زن، ترس
شوهر و لبخند تنفرانگیز زن و شوهر و دفاعی بودن شامل انتقاد و شکایت بیش از
حد زن، مخالفت و سرسختی شوهر و آماج انتقاد قراردادن یکدیگر است(بنی اسدی،
1375).
بنتلر و نیوکامب (1976) که وضعیت هفتاد و هفت زوج تازه ازدواج
کرده را در طی مدت 4 سال پیگیری نمودند، متوجه شدند که پایداری هیجانی و
عینیت گرایی زن و درون گرایی مرد پیشبینی کنندهی میزان سازگاری زناشوئی
زوجهای سازگار و ناسازگار است.
مطالعات مربوط به رابطه اختلالات عصبی با سازگاری و ناسازگاری زناشوئی
گورین (1960) و همکارانش مشاهده کردند که زنان ازدواج کرده بیشتر دچار اختلالات عصبی میشوند تا زنان مجرد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 77 صفحه
...
با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 122 صفحه
تکه های از متن به عنوان نمونه :
فهرست مطالب
چکیده 3
مقدمه. 3
فصل اول : کلیات تحقیق.. 3
1-1- شرح وبیان مسأله پژوهش… 3
1-2- اهمیت و ضرورت موضوع. 3
1-3- پیشینه وتاریخچه موضوع تحقیق.. 3
1-4- سؤال های تحقیق.. 3
1-4-1-سوال اصلی.. 3
1-4-2-سوال های فرعی.. 3
1-5- فرضیههای تحقیق.. 3
1-5-1- فرضیه اصلی.. 3
1-5-2- فرضیههای فرعی.. 3
1-6- اهداف تحقیق.. 3
1-6-1-هدف اصلی.. 3
1-6-2-اهداف فرعی.. 3
1-7- روش تحقیق.. 3
1-7-1-نوع پژوهش… 3
1-7-2- روش گردآوری اطلاعات.. 3
1-7-3- ابزار گردآوری اطلاعات.. 3
فصل دوم : ادبیات تحقیق.. 3
2-1-1-خانواده و منشأ آن. 3
2-1-2-تعریف لغوی و اصطلاحی ازدواج.. 3
2-1-3-تاریخچه ازدواج.. 3
2-1-4-انواع و اقسام ازدواج.. 3
2-1-5ازدواج دانشجویی؛ اهمیت و تاریخچه. 3
2-1-5-1اهمیت ازدواج دانشجویی.. 3
2-1-5-2تاریخچه ازدواج دانشجویی.. 3
2-1-6-مزیت ها و آسیب های ازدواج دانشجویی.. 3
2-2-طلاق.. 3
2-2-1- قوانین فطرت در مورد طلاق.. 3
2-2-2-مفهوم طلاق در قوانین حقوقی.. 3
2-2-3-طلاق از دیدگاه روابط انسانی.. 3
2-2-4-طلاق وقشربندی اجتماعی.. 3
2-2-5-طلاق وسن زوجین.. 3
2-2-6-تحصیل وطلاق.. 3
2-3- جرمشناسی.. 3
2-3-1-تعریف جرمشناسی.. 3
2-3-2-اهداف جرمشناسی در حقوق ایران. 3
2-3-3-عوامل ایجاد جرم. 3
2-3-4-انواع جرائم. 3
2-4- عوامل جرم شناختی در وقوع طلاق در ازدواج های دانشجویی.. 3
2-4-1-عوامل زیستی.. 3
2-4-2- عوامل روانی واخلاقی.. 3
2-4-3- عوامل اجتماعی.. 3
2-4-4- عوامل اقتصادی.. 3
2-4-5-پیامدهای منفی طلاق برای کودکان. 3
2-4-6-تأثیرطلاق روی بچه ها 3
2-4-7-فرایند طلاق و رشدکودک.. 3
فصل سوم : تحلیل جرم شناختی طلاق.. 3
3-1-اثر جرم زایی طلاق.. 3
3-2-کانون خانواده وانحرافات.. 3
3-2-1-زمینه های انحراف وکجروی در خانواده 3
3-4-طلاق یا جدائی والدین.. 3
3-5-عوارض طلاق.. 3
3-6-عوامل پیشگیری از بزهکاری کودکان. 3
3-6-1-حق کودکان در برخورداری از خانواده مطلوب.. 3
3-6-2-حق کودکان بر زندگی کردن با پدر ومادر. 3
3-6-3-حق کودکان دربرخورداری از آموزش وپرورش… 3
3-7-کارکردپیشگیرانه نهاد خانواده ونقش آن درتقویت کرامت مندی کودکان. 3
فصل چهارم : تحلیل ازدواج دانشجویی. 3
4-1-روش فرا تحلیلی.. 3
4-2- جامعه آماری.. 3
4-3- حجم نمونه. 3
4-4- یافتههای پژوهش… 3
4-5- جداول مربوط به تحقیقات انجام شده….. 95
فصل پنجم : نتیجه گیری وپیشنهادها 3
5-1-نتیجه گیری.. 3
5-2-پیشنهادها 3
منابع ومآخذ. 3
چکیده
موضوع این پژوهش « تحلیل جرمشناختی طلاق در ازدواجهای دانشجویی» میباشد. اثرات ازدواج به عنوان مهمترین و حساسترین بخش زندگی هر فرد بر سرنوشت افراد همواره مورد توجه صاحب نظران و اندیشمندان حقوقی بوده و میباشد. چرا که ازدواج بنیاد تشکیل خانواده را شکل داده و بقای نسل انسان و فرایندهای جامعه پذیری و فرهنگ پذیری و به ویژه تربیت انسان در این نهاد بسیار مهم صورت میگیرد. اساساً سنگ بنای شکلگیری یک شخصیت هنجارپذیر را بایستی در درون محیط خانه جستجو نمود. همین محیط است که نقش شگرفی در سازگاری یا عدم سازگاری اقشار گوناگون علمی جامعه همچون دانش آموز، دانشجو و… با هنجارهای اجتماعی خواهد داشت. یکی از انواع ازدواجها، ازدواج دانشجویی است که در دهههای اخیر به عنوان یک پدیده میمون و شایسته در نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه پایهریزی گردیده و هر سال بر ابعاد و گسترش آن افزوده میگردد. هرچند این بنیاد مقدس در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کشور هر ساله تداوم یافته و دفاتر نهاد نمایندگی رهبری درجهت حمایت از این امر تلاشهای مؤثری داشتهاند، لیکن مطالعه در ارتباط با کارکردهای آن به صورت اندک صورت گرفته است و همین امر موجبات طلاق در ازدواجهای دانشجویی را فراهم میآورد؛ طلاق در ازدواج دانشجویی رویدادی است که در مواردی علت و در مواردی دیگر معلول رفتارهای نابهنجار و بزهکارانه برخی دانشجویان است؛ نتایج نشان داد که عامل اقتصادی و اجتماعی به عنوان مهمترین عامل نقش اصلی در بروز طلاق را داراست. لذا از جمله فرضیات تحقیق مبنی بر وجود ارتباط معنادار بین علل اقتصادی اجتماعی در ایجاد طلاق در ازدواجهای دانشجویی تأیید میشود. همچنین علل اخلاقی-روانی، عامل مهم بعدی میباشد که رابطهای قوی و مثبت با بروز طلاق در ازدواجهای دانشجویی دارد. سایر متغیرهای مستقل تحقیق نیز ارتباط معناداری با پدیده طلاق دارند. بدین معنا که با بالا رفتن این متغیرها، میزان طلاق در ازدواجهای دانشجویی افزایش مییابد. بنابر این تمامی فرضیات موجود در پاسخگویی به سوالات تحقیق تأیید میشوند.
واژگان کلیدی: ازدواج دانشجویی، جرم شناختی، طلاق، اعتیاد، بیکاری
مقدمه
خانواده به لحاظ قدمت، ابتداییترین و از نظرگستردگی، جهان شمولترین سازمان و یا نهاد اجتماعی است. این امرخود نشان میدهد که خانواده یکی از اساسیترین و طبیعیترین نیازهای انسان محسوب شده و واجد ارزش بقای بسیار مهمی برای فرد و نوع انسان میباشد. علاوه بر این، خانواده نقش موثر و تعیین کنندهای در فرایندهای روانی اجتماعی و به ویژه در بهداشت روانی فرد و جامعه ایفا میکند. در ادبیات روانشناختی، خانواده به عنوان منبع مهمی برای تأمین حمایت روانشناختی و عملی از فرد در مقابله با تنش شناخته می شود.
ازدواج، پیوند دو شخصیت، دو فرهنگ، دو نگرش و دو روح است با این هدف که این دو بتواند همدیگر را کاملتر نمایند. در این میان ازدواج دانشجویی و پیوند عاطفی دانشجویان در زمان تحصیل با یکدیگر در دانشگاه، دارای ویژگیهای خاصی است؛ زیرا در این دوران، افراد با مشکلات زیادی روبرو بوده و از آن جمله میتوان به غلبه احساسات بر عقل افراد، وضعیت نامناسب اقتصادی، بیکاری و همزمان اشتغال به تحصیل و … اشاره نمود.
گذشته از این، جامعه ایرانی در دهههای اخیر شاهد تغییرات گسترده و سریعی در ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی خود بوده است. یکی از موارد مهم این تغییرات، تغییر عادتها و رفتارهای اجتماعی در مسئله ازدواج و خانواده میباشد. از جمله مهمترین این تغییرات، میتوان به کاهش نرخ ازدواج، افزایش سن ازدواج، افزایش پرشتاب آمار جدائی و طلاق یعنی عواملی که سست شدن ارکان اساس این نهاد مهم اجتماعی را در پی خواهد داشت اشاره کرد. از اقداماتی که در پاسخ به معضل افزایش سن ازدواج و کاهش تمایل به ازدواج، به خصوص در دانشجویان دانشگاهها انجام شده است برگزاری جشنهای ازدواج دانشجویی است. یکی از اهداف برگزارکنندگان و طراحان این جشنها ترغیب دانشجویان به ازدواج از طریق ایجاد مقدمات و تسهیل فرایند ازدواج، کاهش و زدودن پیرایههای ایجاد شده در انجام ازدواج و ترغیب به سادگی در برگزاری مراسم ازدواج بوده است. (نیازی،10:1390)
طلاق به عنوان یکی از مهمترین پدیدههای حیات انسانی، دارای اضلاعی به تعداد تمامی جوانب واضلاع جامعه انسانی است، نخست یک پدیده روانی است زیرا برتعادل روانی نه تنها دو انسان بلکه فرزندان، بستگان، دوستان و نزدیکان آنان اثر مینهد و در درجه دوم، پدیدهای است اقتصادی؛ چرا که به گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی میانجامد. ارتباط این دو آسیب بدین گونه است که امحاء تعادل روانی انسانها، اثرات مخربی در حیات اقتصادی آنان فراهم میسازد. از آنجا که طلاق پدیدهای است مؤثر بر تمامی جوانب جمعیت در یک جامعه، فلذا از سویی بر کمیت جمعیت اثر مینهد، چون تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم میپاشد و از سوی دیگر برکیفیت جمعیت اثر منفی برجای می گذارد و موجب میشود فرزندانی محروم از نعمت خانواده تحویل جامعه گردند که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در راه احراز مقام شهروندی یک جامعهاند (ساروخانی،1:72)و از همه مهمتر اینکه طلاق به عنوان یک آسیب اجتماعی میتواند پیامدهای مخربی بر افراد جامعه به ویژه دانشجویان داشته باشد.
بنابراین با ذکر این مطالب مقدماتی میتوان گفت، شناخت عوامل و اثرات طلاق در ازدواج دانشجویی از لحاظ جرم شناختی این امکان را پیش روی ما میگذارد که در راستای بهسازی و ارتقاء کیفیت ازدواج دانشجویی بتوان، رهنمودهای مناسب و مؤثری در جهت جلوگیری از ارتکاب جرایم مربوط به طلاق ارائه شود.(نجفی توانا،148:1390)
در این پژوهش در ابتدای فصل اول کلیات پژوهش، بیان مسئله اهمیت و ضرورت پژوهش، سوالات اصلی و فرعی و فرضیهها و اهداف تحقیق، روش شناسی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و در فصل دوم در ادبیات تحقیق خانواده و ازدواج و مفهوم لغوی آن، اهمیت ازدواج در اسلام و قوانین حقوقی مربوطه، تاریخچه ازدواج دانشجویی و اهمیت و مزیت آن، طلاق و مفهوم طلاق در قوانین حقوقی، تحصیل و طلاق، جرم شناسی و به عوامل جرم شناسی در وقوع طلاق در ازدواج های دانشجویی که شامل عوامل اجتماعی واقتصادی و فرهنگی و زیستی میباشد اشاره شده است، بحث بعدی آن پیامدهای منفی طلاق برای کودکان و فرایند طلاق میباشد. در فصل سوم که تحلیل جرم شناختی طلاق می باشد به اثر جرم زائی طلاق، طلاق و جدایی والدین، عوارض طلاق و عوامل پیشگیری از بزهکاری کودکان اشاره شده است. در فصل چهارم در تحلیل ازدواجهای دانشجویی موضوع مورد بحث آن آمار ازدواج طلاق در ایران و نسبت طلاق به ازدواج می باشد که روش فراتحلیل از تحقیقات انجام شده صورت گرفته و در پایان نتیجه گیری و پیشنهادهایی در این زمینه تحقیق آمده است.
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1- شرح وبیان مسأله پژوهش
خانواده اولین، مهمترین و پر برکتترین نهاد اجتماعی در تاریخ فرهنگ و تمدن انسانی است. خانواده به عنوان قدیمیترین هسته طبیعی است که از بدو پیدایش بشر وجود داشته است. در این میان، زندگی زناشویی زیباترین الگوی زندگی است که در آن دو انسان با یکدیگر، مسیرطولانی را به نام مسیر زندگی زناشویی طی میکنند. از این جهت، ازدواج نوعی مسئولیت خاص و ظریفی است که در زندگی و سرنوشت نسل آدمی اثر بسیار تعیینکننده دارد. بدون تردید، ازدواج بزرگترین و مهمترین حادثه زندگی هر انسان است که موفقیت و شکست در آن برای هر یک از زوجین سرنوشتساز خواهد بود. بر این مبنا، انتخاب همسر، کار مهم و سرنوشت سازی است که نیاز به اطلاعات کافی داشته و نمیتوان و نباید آن را سهل و آسان پنداشت و نسبت به آن غفلت ورزید. در نظام الهی و فرهنگ قرآنی، هدف اصلی ازدواج، رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، آنگاه که انسان قابلیت زیستی، فکری، روانی و اجتماعی لازم برای ایفای نقش همسری را مییابد، هر گونه احساس و رفتار ازدواج گریزی بیدلیل و به تعویق انداختن غیر منطقی این مهم، آرامش فکری و بهداشت روانی فرد را آسیبپذیر ساخته و به تدریج احساس ناامنی و نگرانی و اضطراب فراگیر بر فرد مستولی میگردد.
ویژگی تناسب، یکی از مهمترین شرایط و عوامل موفقیت در ازدواج دانشجویی محسوب میگردد. دراصل تناسب، افراد باید در اعتقادات، رشدعاطفی و فکری، اجتماعی و اقتصادی، تحصیلات و اطلاعات و مانند آنها تناسب داشته باشند. افرادی که با توجه به اصل تناسب ازدواج میکنند، مسلماً در اصول تفاهم و توافق گذشت و فداکاری و مانند آنها در زندگی موفقتر خواهند بود. تشابه تحصیلی و طبقاتی نیز از ویژگیهای استحکام ازدواج و خانواده به شمار میآیند. چرا که فرد در هر محیطی رشد کرده باشد به احتمال زیاد خصوصیات همان طبقه یا محیط را به خود میگیرد و بر اساس آن عادت یا روشهای آموخته شده رفتار میکند. همچنین، ازمشکلاتی که نشأت گرفته از تفاوت سطح تحصیلی و طبقاتی زیاد بین زن و شوهر پیش میآید، عدم درک صحیح زوجین از یکدیگر میباشد. چرا که دیدگاه یک فرد تحصیل کرده ممکن است نسبت به شرایط اطراف خود با توجه به آگاهی بیشتری که دارد کاملاً متفاوت باشد.
باتوجه به اهمیت نقش ازدواج و خانواده و نیز اهمیت تناسب زوجین، شکل گیری ازدواج در دوران دانشجویی به ویژه ازدواج دانشجویی از اهمیت خاصی برخوردار بوده و بررسی پدیده ازدواج دانشجویی با توجه به تناسب سنی، تحصیلی و فکری که در طی دوران، جامعهپذیری جدید در دانشگاه کسب میکنند حائز اهمیت خاصی است. در دهه اخیر، پدیده ازدواج دانشجویی به عنوان یک واقعیت اجتماعی در دانشگاههای کشور شکل گرفته است. در این میان، دفاتر نهادنمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، متولی برگزاری مراسم ویژهای جهت حمایت از ازدواج دانشجویی و ترویج آن داشتهاند. دفاتر مشاوره دانشجویی در این میان نقش اساسی داشته و رسانههای گروهی به ویژه تلویزیون هر ساله برنامههایی را در این خصوص پخش مینماید. در این ارتباط لازم است به طورمشخص پدیده ازدواج دانشجویی مورد شناسائی و تبیین قرارگرفته و نقش آن در زندگی دانشجویی شناسائی و پیامدهای مثبت و مشکلات احتمالی آن مورد کنکاش قرارگیرد.
از عوامل مؤثردر بروز طلاق در سه حوزه زیستی، روانی –خانوادگی و اجتماعی قابل تبیین است. از پیامدهای طلاق بر زنان میتوان به کیفیت زندگی پایین، فشارمسائل مالی، نگرش اخلاقی منفی نسبت به زنان از سوی جامعه انزوای اجتماعی و کوچکتر شدن شبکه روابط اجتماعی آنها و آسیب دیدن روابط اجتماعی آنان به دلیل احساس عدم امنیت اجتماعی و گرایش به سمت مصرف مواد مخدر، افسردگی بیشتر زنان در مقایسه با مردان و بچههای طلاق، دزدی و فسادهای اجتماعی، شیوه اختلالهای جنسی و روحی و رضایت کمتر از زندگی اشاره کرد، برنامههای اجتماعی و اقتصادی کشور باید به گونهای باشد که بخشی از زمان و توان فرد در راستای توجه و نفع خانواده قرار دهد و با افزایش حضور کمی و کیفی فرد در خانواده به طور غیرمستقیم به تقویت نهاد خانواده یاری رساند.
1-2- اهمیت و ضرورت موضوع
طلاق از مهمترین پدیدههای حیات انسان تلقی میشود. این پدیده دارای اضلاعی به تعداد تمام جوانب و ابعاد جامعه انسانی است که خود زاییده عواملی است. این پدیده میتواند از جهات گوناگونی مورد بررسی و مداقه قرر گیرد. یکی از این جهات، بعد جرم شناختی طلاق است. با کشف و مبانی جرم شناختی، زمینه شناخت علمی و گسترده آن فراهم میشود و به ارتقای فرهنگ جامعه در زمینه مسایل زناشویی و جلوگیری از پیامدها و آثار زیان بار طلاق یاری میرساند.
اهمیت انجام این تحقیق از آنجاست که با بررسی قوانین و مقررات موجود در زمینه طلاق و عوامل جرم شناختی آن اولاً اهمیت امر مقدس ازدواج مشخص میشود و سپس حقوق و تکالیف زوجین را یادآور می شود. ثانیاً به بیان ضمانت اجرایی که در قوانین برای نقض این حقوق و تعهدات در نظرگرفته شده، میپردازد. ثالثاً برای حل مشکلات ناشی از طلاق در ازدواجهای دانشجویی، شاید بتواند در گشودن گرهای هرچند کوچک کارساز باشد و بدین وسیله امکان برنامهریزی شایسته را فراهم نماید.
1-3- پیشینه وتاریخچه موضوع تحقیق
این پژوهش، یک تحقیق جدید میباشد که تا اکنون با این عنوان مورد پژوهش قرار نگرفته ولی در خصوص ازدواج دانشجویی با رویکرد دیگری مثل تأثیر بر ناهنجاریهای دانشجویی وتوصیف آن در نوشتههای اساتید و دانشجویان دیده میشود. نمونههای از این تحقیقات که غالباً به صورت موردی میباشد به شرح ذیل بیان میگردد:
1-سید علی سیادت و رضا همایی در تحقیق خود با عنوان «بررسی میزان رضایت زناشویی در ازدواجهای دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد و دولتی اصفهان » با روش توصیفی و جامعه آماری انجام شده است، نخست به انواع ازدواج، اهداف و ویژگی های یک ازدواج موفق اشاره شده و سپس این نتیجه مهم را به دنبال داشته که وجود رضایت در کلیه مولفههای زندگی زناشویی، میتواند ناشی از مدت زمانی باشد که دانشجویان در طی سالهای تحصیل در کنار هم بودهاند و توانستهاند به شناخت نسبی از همدیگر برسند. باید گفت برآورد ما از این تحقیق این است که ارتباط معناداری بین میزان رضایت زناشویی در ازدواجهای دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد و دولتی اصفهان وجود دارد.
2-خسرو جهان سیر نیز در تحقیق خود با عنوان «عوامل تعیین کننده ازدواج دانشجویی و تأثیر آن بر کاهش ناهنجاریهای اخلاقی» که به روش پیمایشی و جامعه آماری انجام شده، ابتدا به اهمیت ازدواج دختر و پسر در محیط دانشگاه اشاره کرده و برگزاری جشنهای ازدواج دانشجویی را بالا رفتن میزان ازدواج موفقیتآمیز دانسته و به این نتیجه رسیده که بین عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی و ازدواج دانشجویی موفق رابطه معناداری وجود دارد؛ اما در بررسی بین ازدواج موفق دانشجویی و کاهش ناهنجاریهای رفتاری ارتباط معناداری وجود ندارد.
3- محسن نیازی در تحقیق خود با عنوان «ازدواج دانشجویی،فرصتها و چالشها، مطالعه میزان رضایت از ازدواج دانشجویی و نقش آن در بهداشت روانی و اجتماعی دانشجویان دانشگاه کاشان» که به روش پیمایشی و تهیه پرسشنامه صورت گرفته پس از بررسی اهمیت ازدواج جوانان با تأکید بر ازدواج دانشجویی، به این نتایج رسیده که میان میانگین رضایت در ازدواج دانشجویی و رعایت مسایلی همچون بهداشت روانی و اجتماعی، رابطه معناداری وجود دارد.
4-سیف اله بهاری در تحقیق خود با عنوان «بررسی میزان رضایت زناشویی ازدواج های دانشجویی و عوامل موثر برآن» در آغاز این تحقیق به نقش جنسیت، رشته تحصیلی، هم زبانی، هم پایه بودن، سطح درآمد، فاصله سنی زوجین دانشجو در میزان رضایت زناشویی و… پرداخته شده و سپس از طریق تهیه دو پرسشنامه به این نتیجه رسیده که بین میانگین رضایت زناشویی و متغیرهایی چون جنسیت، هم زبانی و سطح درآمد تفاوت معناداری وجود ندارد ولی بین میانگین رضایت زناشویی و متغیرهایی چون هم رشته بودن، هم پایه بودن و فاصله سنی تفاوت معناداری وجود دارد.
1-4- سؤال های تحقیق
1-4-1-سوال اصلی
مهمترین عوامل طلاق در ازدواجهای دانشجویی کدامند؟
1-4-2-سوال های فرعی
1-عوامل اقتصادی طلاق در ازدواجهای دانشجویی کدامند؟
2-عوامل اجتماعی طلاق در ازدواج های دانشجویی کدامند؟
3-عوامل فرهنگی طلاق در ازدواجهای دانشجویی کدامند؟
4-عوامل زیستی طلاق در ازدواجهای دانشجویی کدامند؟
5-پیامدهای منفی طلاق در ازدواجهای دانشجویی کدامند؟
1-5- فرضیههای تحقیق
این تحقیق با توجه به دوگونه بودن سوالها(اصلی و فرعی)دارای دو گونه فرضیه یعنی فرضیه اصلی و فرضیههای فرعی میباشد.
1-5-1- فرضیه اصلی
به نظر میرسد از عوامل طلاق در ازدواجهای دانشجویی، عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیستی باشند.
و همچنین در پاسخ به سوالهای فرعی فرضیههای زیر مطرح میشود:
1-5-2- فرضیههای فرعی
1-به نظر میرسد فقر، بیکاری، ثروتمند بودن، تجمل پرستی و… بر طلاق در ازدواج دانشجویی تأثیر مخرب فراوانی داشته باشند.
2-به نظر میرسد از جمله عوامل موثر بر طلاق در ازدواج دانشجویی، مشکلات مربوط به مسکن، ناهماهنگی طبقات، اعتیاد و… باشد.
3-به نظر میرسد تزلزل پایههای ایمان، عدم تفاهم اخلاقی، تحقیر یکدیگر، شبکههای ماهوارهای نیز ممکن است از جمله عوامل طلاق در ازدواجهای دانشجویی محسوب شود.
4-به نظر میرسد عدم تناسب سنی، بیماریهای مسری، افسردگی، بر طلاق در ازدواجهای دانشجویی تأثیر داشته باشد....
و.........