با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 103 صفحه
تکه های از متن به عنوان نمونه :
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
چکیده1فصل اول: کلیات پژوهش 1-1-مقدمه31-2-بیان مسأله41-3- ضرورت های تحقیق71-4-اهداف اصلی تحقیق81-5- فرضیه های پژوهش91-6-تعاریف نظری و عملیاتی متغیر9فصل دوم: گستره نظری پیشینه تحقیقاتی 2-1- مفهوم فرهنگ162-1-1- تعریف فرهنگ172-1-2- ویژگیهای فرهنگ182-1-3- فرهنگپذیرى192-2- فرهنگ سازمانی و نظریات مرتبط202-2-1- ویژگیهای فرهنگ سازمانی212-2-2- الگوی هافستد و همکارانش232-2-3- مدل کامرون و کویین (1999)2-2-4- مدل کوئین و گارث:
2526
2-2-5- استیفن رابینز1999282-2-6- (مدل دنیسون، 2000)282-3- فرسودگی شغلی332-3-1- مراحل و سیر فرسودگی342-3-2- آغاز نشانه های مزمن فرسودگی342-3-3- عوامل مؤثر در فرسودگی شغلی352-3-4- شیوه های مقابله با فرسودگی شغلی362-4- رضایت شغلی372-4-1- تعاریف رضایت شغلی372 – 4 -2- نظریه های رضایت شغلی392-4-2- 1- نظریه های بروفی392-4-2-2- نظریه پارسون402-3-3- متغیرهای مرتبط با رضایت شغلی422-4-3-1- عوامل سازمانی422ـ 4ـ 3-2- عوامل محیطی432-4- 3-3- ماهیت کار432-4-3-4- عوامل فردی442-5- تحقیقات داخلی و خارجی مرتبط با موضوع پژوهش442-5-1- تحقیقات در ارتباط با فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی442-5-2- تحقیقات در ارتباط با فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی462-6- چارچوب نظری پژوهش48فصل سوم: روش تحقیق 3-1- روش تحقیق503-2- جامعه، نمونه و روش نمونه گیری503-3- روش اجرا پژوهش513-4- ابزارهای پژوهش513-4-1- پرسشنامه استاندارد شده فرهنگ سازمانی523-4-2- پرسشنامه رضایت شغلی523-4-3- پرسشنامه فرسودگی شغلی533-5- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات54فصل چهارم : یافته های پژوهش بخش استنباطی یافته ها:58فرضیه های فرعی پژوهش58فرضیه فرعی اول: بین فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی رابطه معنی داری وجود دارد.58فرضیه فرعی دوم: بین فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی رابطه معنی داری وجود دارد.59فرضیه فرعی دوم: بین فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی رابطه معنی داری وجود دارد.59جدول 6-4- ضرایب همبستگی فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی59فرضیه فرعی سوم: بین ابعاد فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی رابطه معنی داری وجود دارد.59فرضیه چهارم: بین ابعاد فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی رابطه معنی داری وجود دارد.60فرضیه فرعی پنجم: ابعاد فرهنگ سازمانی به طور معنی داری قادر به پیش بینی رضایت شغلی و فرسودگی شغلی هستند.
60
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیریمقدمه
64
فرضیه اصلی65فرضیه فرعی اول66فرضیه فرعی دوم67فرضیه فرعی سوم67فرضیه فرعی چهارم69فرضیه فرعی پنجم69نتیجه گیری71محدودیت ها72پیشنهادات72منابعمنابع فارسی
منابع انگلیسی
75
80
پیوست هاپرسشنامه استاندارد شده فرهنگ سازمانی هافستد
پرسشنامه رضایت شغلی اسمیت، کندال و هالین
پرسشنامه فرسودگی شغلی مزلاچ و جکسون
4چکیده انگلیسی
88
89
90
91
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول1-4- فراوانی جامعه و نمونه مورد پژوهش…………………………………………………………………………..50
جدول 1-4- فراوانی کمترین و بیشترین گروه نمونه در ابعاد فرهنگ سازمانی میانگین، انحراف معیار، میزان کمینه و بیشینه ابعاد فرهنگ سازمانی……………………………………………………………………..56 | |
جدول 2-4- فراوانی کمترین و بیشترین گروه نمونه در ابعاد رضایت شغلی میانگین، انحراف معیار، میزان کمینه و بیشینه ابعاد رضایت شغلی……………………………………………..57 | |
جدول 3-4- فراوانی کمترین و بیشترین گروه نمونه در فرسودگی شغلی میانگین، انحراف معیار، میزان کمینه و بیشینه ابعاد فرسودگی شغلی………………………………………….57 | |
جدول 4- 4- ماتریس همبستگی فرهنگ سازمانی، رضایت شغلی و فرسودگی شغلی………………..58 | |
جدول 5-4- ضرایب همبستگی رضایت شغلی و فرهنگ سازمانی………………………………………………..58 | |
جدول 6-4- ضرایب همبستگی فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی…………………………………………….59 | |
جدول 7-4- ماتریس همبستگی ابعاد فرهنگ سازمانی با رضایت شغلی……………………………………….59 | |
جدول 8-4- ماتریس همبستگی ابعاد فرهنگ سازمانی با فرسودگی شغلی…………………………………..60 | |
جدول 9-4- ضرایب استاندارد و غیر استاندارد در رگرسیون همزمان بین ابعاد فرهنگ سازمانی با رضایت شغلی……………………………………………………………………………………………………………………………………61 |
|
چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی با فرسودگی شغلی و رضایت شغلی در بین معلمان شهرستان لنده انجام شده است. این بررسی به روش توصیفی همبستگی صورت گرفته از جامعه 584 نفری معلمان شهرستان لنده براساس جدول مورگان و کرجسی نمونهای 234 نفری انتخاب مورد پژوهش قرار گرفت ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه فرهنگ سازمانی هافستد[1] پرسشنامه رضایت شغلی اسمیت، کندال و هالین[2]و پرسشنامه فرسودگی شغلی مزلاچ[3] و جکسون بوده است. برای تحلیل دادهها از ضریب همبستگی و رگرسیون استفاده شد. نتایج بدست امده نشان میدهد که فرهنگ سازمانی با رضایت شغلی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد، بین فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد ابعاد فاصله قدرت، فردگرایی و مردسالاری قادر به پیش بینی فرسودگی شغلی هستند و بعد ابهام گریزی توانایی پیش بینی معنی داری برای فرسودگی شغلی نبود. همچنین ابعاد فاصله قدرت، فردگرایی و مردسالاری قادر به پیش بینی رضایت شغلی هستند. و بعد ابهام گریزی توانایی پیش بینی معنی داری برای رضایت شغلی نبود.
فرهنگ سازمانی و توجه به مولفههای آن کنترل کننده رفتارهای کارکنان در سازمان میباشد، توجه به ارتقاء فرهنگ سازمانی، کاهش فرسودگی شغلی و افزایش رضایت شغلی در کارکنان سازمانها و صنایع را به دنبال دارد.
کلید واژه: فرهنگ سازمانی، فرسودگی شغلی، رضایت شغلی، توصیفی همبستگی، فردگرایی، مردسالاری.
فصل اول
کلیات پژوهش
فرهنگ سازمانی موضوعی است که به تازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. به دنبال نظریات و تحقیقات جدید در مدیریت، فرهنگ سازمانی دارای اهمیت روزافزونی شده و یکی از مباحث اصلی و کانونی مدیریت را تشکیل داده است. جمعیتشناسان، جامعهشناسان و اخیراً روانشناسان و حتی اقتصاددانان توجه خاصی به این مبحث نو و مهم در مدیریت مبذول داشته و در شناسایی نقش و اهمیت آن نظریهها و تحقیقات زیادی را بهوجود آورده و در حل مسائل و مشکلات مدیریت به کار گرفتهاند. با بررسی که توسط گروهی از اندیشمندان علم مدیریت به عمل آمده فرهنگ سازمانی بهعنوان یکی از مؤثرترین عوامل پیشرفت و توسعه کشورها شناخته شده است. بهطوریکه بسیاری از پژوهشگران معتقدند که موفقیت کشور ژاپن در صنعت و مدیریت یکی از علل مهم توجه آنها به فرهنگ سازمانی است(رابینز، 1387).
با مطالعه فرهنگ سازمانی می توان به علل کامیابی و یا شکست سازمان پی برد و از سوی دیگر چون فرهنگ سازمانی اثر مهمی بر روی رفتار افراد سازمان دارد و نیز به علت این که بخش پیچیده ای از ارزش ها را شامل می شود و این ارزش ها بر نحوه نگرش و نهایتاً رفتار افراد در محیط کاری مؤثر خواهد بود. می تواند عامل، مهمی در کنترل سازمانی به شمار آید(طوسی، 1372).
مقصود از رضایت شغلی نگرش کلی فرد درباره کارش است. کسی که رضایت شغلی او در سطحی بالاست، نسبت به شغل یا کار خود نگرشی مثبت دارد. کسی که از کار خود راضی نیست (رضایت شغلی ندارد) نگرشی منفی نسبت به شغل و به کار دارد. هنگامی که درباره نگرش کارمندان بحث می شود غالباً مقصود چیزی جز رضایت شغلی آنان نیست. در واقع در این زمینه معمولاً این دو « رضایت شغلی » و « نگرش » را به جای یکدیگر به کار می برند (ساعتچی a،1386).
شغل هر فرد چیزی بیش از کارها و فعالیت های مشخصی همچون، تایپ، رانندگی، ارایه گزارش و… است و باید وی با همکاران، مافو ق ها، ارباب رجوع و… تعامل داشته باشد و قوانین، مقررات و آیین نامه های سازمان را رعایت کند. حتی ممکن است فرد در شرایط کاری یا محیطی که چندان هم مطلوب نباشد کار کند؛ این بدان معنی است که عوامل موجود در محیط کار به طور وسیعی با سلامت یا بیماری افراد شاغل در ارتباطند. بنابراین توجه به بهداشت روانی در تمام عرصه های زندگی از جمله زندگی کاری افراد بسیار مهم است.
به این دلیل که فرهنگ سازمانی بر تمام جنبه های سازمانی تأثیر گذاشته است، بر اساس اعتقادات و ارزش های مشترک به سازمان ها قدرت می بخشد و برنگرش رفتار فردی، انگیزه و رضایت شغلی و سطح تعهد نیروی انسانی، طراحی ساختار و نظام های سازمانی، هدف گذاری، تدوین و اجرای خط مشی ها، استراتژی ها و.. . تأثیر می گذارد. بنابراین تنها با بررسی، تغییر و ایجاد یک فرهنگ سازمانی مناسب و انعطا ف پذیر است که می توان به تدریج الگوی تعامل بین افراد را در سازمان تغییر داد و از مدیریت دانایی به عنوان یک مزیت رقابتی بهره گرفت(بات،2001).
جایگاه فرهنگ سازمانی در سازمان ها و محیط های کاری می تواند تعیین کننده اثر بخشی و عملکرد مثبت در بهداشت روانی، رضایت شغلی و فرسودگی شغلی نیروی انسانی شاغل (معلمان)باشد و به دنبال آن محصول تولیدی که در این پژوهش تربیت نیروی انسانی (دانش آموزان) و فرزندان شایسته مورد نیاز کشور هستند به خوبی آماده سازی و تحویل جامعه داده می شوند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت شغلی و فرسودگی شغلی معلمان می باشد.
1-2- بیان مسئله:
جوامع امروزی به « جامعه سازمانی» شهرت یافته اند و سازمان ها نیز به مانند جوامع، دارای فرهنگ منحصر به فرد هستند که موجب تمایز آنها از یکدیگر می شود. هر سازمان از فلسفه، اعتقادات، ارزش ها و هنجارهای خاصی برخوردار می باشد.”فرهنگ سازمانی”[4]به مثابه سرچشمه فرآیندهای سازمانی از قبیل ساختار، سلسله مراتب، نحوه روابط انسانی، شیوه مدیریت و نگرش ها و طرز تلقی اعضای سازمان است. به نقل از« دیل و کندی »[5] ( طوسی، ۱۳۷2 ،ص ۱۰).
اندیشه مشترک اعضای یک گروه یا طبقه که آنها را از دیگر گروه ها مجزا میکند فرهنگ نامیده می شود. فرهنگ سازمانی با نفوذ در همه روابط حاکم بر سازمان می تواند الگو های سازمان را متحول کند و بر عملکرد سازمان و کارکنان اثر بگذارد (شان چانگ، 2011).
همۀ اعضاء سازمان اتفاق نظر دارند که یک دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نامرئی هدایت میکند. شناخت و درک چیزی که فرهنگ سازمان را میسازد، شیوۀ ایجاد و دوام آن به ما کمک میکند تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه کنیم(قریب وند، 2012).
فرهنگ سازمانی را بر اساس شیوه فعالیت سازمان تعریف می کنند که در معنای گسترده می توان شیوه تولید، روش پرداخت دستمزد و پاداش، رفتار کارکنان و هر عمل دیگر سازمان را زیر فرهنگ سازمانی جای داد. بنابراین هر سازمان دارای فرهنگی است که رفتار کاری سازمان را شکل می دهد به منظور اینکه سازمان ها از اثر بخشی لازم برخوردار شوند باید متناسب با مأموریت، تکنولوژی، حجم عملیات و متغیرهای دیگر از فرهنگ سازمانی مقتضی برخوردار باشند(یزد خواستی، رجایی پور و ولوی، 1388).
» گارث و کوئین » فرهنگ سازمانی را به چهار دسته ، فرهنگ عقلانی[6]، فرهنگ ایدئولوژیک[7] ، فرهنگ توافق و مشارکت[8] و فرهنگ سلسله مراتبی[9] تقسیم نمود ه اند. فرهنگ عقلانی از طریق تمرکز فعالیت های یکپارچه و متمرکز درونی مشخص می شود و موجب رقابت یک سازمان با سازمان های دیگر می شود، ارز ش های محوری این نوع فرهنگ را کارآیی و سودمندی تشکیل می دهند. فرهنگ ایدئولوژیک برخلاف فرهنگ عقلانی بر عدم تمرکز قدرت متمرکز است و متوجه رشد و رقابت بیرونی می باشد، اهداف گسترده رهبری موجب تعهد در افراد نسبت به سازمان می شود. فرهنگ مشارکتی مبتنی بر عدم تمرکز قدرت، تنوع فعالیت ها و توجه داخل ی به حفظ سیستم می باشد، بنابراین روابط اعضاء بسیار دوستانه و مبتنی بر تعاون است و این موجب روحیه بالای گروه و اعتماد بسیار آنان نسبت به هم می شود . فرهنگ سلسله مراتبی نیز همانند فرهنگ مشارکتی و برخلاف فرهنگ عقلانی و ایدئولوژیک مبتنی بر توجه داخلی و حفظ سیستم می باشد و و ویژگی آن تمرکز قدرت و فعالیت های یکپارچه است(هافستد، 1991).
ساختار های فرهنگی سازمان ها باید متناسب با سازمان طراحی شود. فرهنگ سازمانی متناسب که در آن به کارکنان توجه ویژه شود می تواند مولفه های فرسودگی شغلی را در کارکنان بهبود ببخشد. در این شرایط است که نوع رابطه سازمان با کارکنان و کارکنان با سازمان تعیین کننده موفقیت یک سازمان است بنابراین رشد و یا عدم رشد فرهنگ سازمانی در کارکنان می تواند میزان فرسودگی شغلی کارکنان را تحت تاثیر قرار دهد.
فرسودگی شغلی[10] ( خستگی عاطفی ناشی از کار) واکنشی ممتد به محرکهای تنش زای مزمن عاطفی و بین فردی در کار می باشد که به کمک سه بعد خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فردی (حس ناکارآمدی) توصیف می شود (مزلاچ ، 2003ص 47) و فشار مزمنی را ایجاد می کند که ناشی از ناهماهنگی یا عدم تجانس میان کارگر و شغل می شود. سندرم فرسودگی شغلی از سه جزء تشکیل شده که امروزه در کانون توجه محققان و روانشناسان است .اجزای این سندرم عبارت از فرسودگی جسمی(خستگی و فقدان نیرو)، فرسودگی هیجانی(افسردگی احساسات مربوط به درماندگی) و فرسودگی نگرشی یا دگرسان بینی خود. این عارضه امروزه درصد قابل توجهی از کارمندان و کارکنان را در سازمان ها رنج می دهد و به علت کاهش توان کاری آنها و در نتیجه کارآمدی پایین، توجه محققان و همچنین مدیران سازمان ها را به خود مشغول داشته است. این عارضه حتی زندگی خارج از محیط کار و زندگی خانوادگی را نیز با اختلال مواجه می سازد. کاهش کارایی، نارضایتی شغلی، کاهش سلامت عمومی و پایین آمدن سطح مقاومت و تحمل از جمله پیامدهای فرسودگی شغلی است(نریمانی و عباسی، 1388: 79).
در سازمان های موفق توجه و تمرکز متولیان سازمان بر نقش فرهنگ سازمانی تعیین کننده توسعه و موفقیت سازمان خواهد بود. به نظر می رسد رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت کارکنان نکته کلیدی این مسئله است سازمان ها در تلاشند که با رشد مولفه ای فرهنگ سازمانی در کارکنان، هم به رشد و توسعه سازمان کمک کنند و هم رضایت شغلی را در کارکنان بیشتر کنند.
رضایت شغلی حالتی مطبوع ، عاطفی و مثبت حاصل از ارزیابی و یا تجارب شغلی است، مفهومی دارای ابعاد، جنبه ها و عوامل گوناگون که باید مجموعه آنها را درنظرگرفت. ازجمله این عوامل، می توان به صفات کارمند، نوع کار، محیط کار، و روابط انسانی کار اشاره نمود(ساعتچیb،1386).
جامعه معلمان، جامعه سازمانی است که اثرگذاری و ارتباط مسائل آن با سایر سازمان ها و سیاست های کلان(اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی) بر کسی پوشیده نیست. توسعه و برنامه ریزی جهت انجام اقدامات مناسب، نیازمند شناخت ابعاد گوناگون فرهنگ سازمانی و نحوه تاثیرگذاری آنان بر انواع نگرش ها و رفتارهای معلمان است. در این پژوهش این مساله که هر یک از مولفه های فرهنگ سازمانی، فاصله قدرت، ابهام گریزی، مرد گرایی/ زن گرایی، جمع گرایی/ فرد گرایی چگونه بر رضایت شغلی و فرسودگی شغلی تاثیرگذار است، هدف و مساله اصلی این پژوهش است.
با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 123 صفحه
تکه های از متن به عنوان نمونه :
فهرست مطالب:
چکیده …………………………………..1
فصل اول کلیات پژوهش……………………………………. 2
مقدمه………………………………….. 3
بیان مسأله………………………………….. 5
اهمیت و ضرورت تحقیق………………………………….. 7
اهداف پژوهش……………………………………. 9
هدف کلی…………………………………… 9
اهداف جزئی…………………………………… 9
فرضیههای پژوهش……………………………………. 9
سوال پژوهشی…………………………………. 9
تعاریف متغیرها ………………………………….9
تعاریف نظری…………………………………… 9
سبکهای دلبستگی…………………………………… 9
سبکهای هویت…………………………………… 10
کفایت اجتماعی…………………………………… 10
تعاریف عملیاتی…………………………………… 10
سبکهای دلبستگی…………………………………… 10
سبکهای هویت…………………………………… 11
کفایت اجتماعی…………………………………… 11
فصل دوم ادبیات و پیشینه پژوهش……………………………………. 12
کفایت اجتماعی…………………………………. 13
کفایت اجتماعی، تمرکز بر رفتارهای فرا اجتماعی…………………. 14
مهارت ها و توانایی شناختی…………………………………. 15
مهارتهای رفتاری…………………………………… 16
کفایت های هیجانی…………………………………… 16
آمایه های انگیزشی و انتظارات…………………………………… 17
کفایت اجتماعی و بهداشت روانی مثبت…………………………………… 17
دلبستگی…………………………………… 18
مفاهیم اساسی نظریه دلبستگی…………………………………. 19
پایه های شکل گیری نظریههای دلبستگی…………………………………… 20
نظریه روان تحلیلی………………………………….20
نظریه یادگیری…………………………………… 20
آنا فروید…………………………………. 22
نظریه اشپیتز…………………………………. 22
نظریه اریکسون…………………………………. 22
نظریه وینی کات …………………………………. 23
نظریه ماهلر…………………………………. 23
نظریه شناختی…………………………………. 24
مراحل دلبستگی…………………………………… 24
رویکرد رفتاری………………………………….. 24
مرحله پیش دلبستگی (تولد تا 6 هفتگی)…………………………………. 24
مرحله دلبستگی در حال انجام (6 هفتگی تا 6-8 ماهگی)…………….. 25
مرحله دلبستگی واضح (6-8 ماهگی تا 18 ماهگی- 2 سالگی)……….. 25
تشکیل رابطه متقابل (18 ماهگی تا 2 سالگی و بعد از آن )………….. 26
الگوهای دلبستگی…………………………………… 27
دلبستگی اجتنابی یا مضطربانه- اجتنابی…………………………………… 27
دلبستگی مقاوم یا مضطربانه- مقاوم………………………………….. 28
دلبستگی آشفته – سردرگم یا مضطربانه- سردرگم…………………….. 28
عوامل موثر بر کفیت دلبستگی …………………………………. 29
انواع اختلالات دلبستگی…………………………………… 30
نوع اول: اختلال دلبستگی بدون تعلق (دلبسته)…………………… 30
نوع دوم: اختلال دلبستگی نامتمایز………………………………….. 30
نوع سوم: اختلال دلبستگی بازداری شده (منع شده)…………….. 31
نوع چهارم: اختلال دلبستگی پرخاشگرانه…………………………… 32
نوع پنجم: اختلال نقش وارونه (جابجا شده)…………………….. 32
دلبستگی اولیه و روابط رمانتیک بزرگسالان………………………… 33
مواضع نظریه پردازان در رابطه با موضوع پژوهش…………….. 35
در زمینه هویت…………………………………… 35
تعریف هویت…………………………………… 35
دیدگاههای نظری درباره هویت…………………………………… 37
رویکرد ساختاری هویت…………………………………… 38
دیدگاه اریکسون………………………………….. 38
دیدگاه مارسیا…………………………………. 40
رویکرد فرآیندی به هویت…………………………………… 42
دیدگاه بورک (نظریه کنترل هویت)…………………………………. 42
دیدگاه برزونسکی به هویت…………………………………… 45
فرآیند هویت…………………………………… 46
محتوی هویت…………………………………… 47
شخصی، جمعی و اجتماعی…………………………………… 47
ساختار هویت…………………………………… 48
سبکهای پردازش هویت…………………………………… 49
سبک پردازش هویت اطلاعاتی…………………………………… 50
سبک پردازش هویت هنجاری…………………………………… 52
سبک پردازش هویت مغوشش – اجتنابی……………………… 54
یک مدل تصویری از سبکهای هویت…………………………………… 56
عوامل موثر بر شکلگیری هویت…………………………………… 57
جایگاه خود در نظریه سبک های پردازش هویت………………….. 58
سبکهای پردازش هویت و مبانی تعریف «خود» …………………59
سبکهای پردازش هویت و جهت گیری علّی……………………… 59
سبکهای هویت و مفروضههای معرفت شناختی………………… 60
سبک پردازش هویت و اهداف تحصیلی و شغلی……………….. 61
سبک های پردازش هویت و روابط بین فردی……………………. 62
سبکهای پردازش هویت و سن…………………………………… 62
رابطه سبک های هویت با عملکرد تحصیلی و پیشرفت تحصیلی…….. 63
پیشینه مطالعاتی…………………………………… 66
فصل سوم روش پژوهش……………………………………. 69
طرح پژوهش……………………………………. 70
جامعه آماری…………………………………. 70
حجم نمونه………………………………….70
شیوه نمونه گیر ی…………………………………. 71
روش گردآوری اطلاعات…………………………………… 71
نحوه نمره گذاری و تفسیر نتایج…………………………………… 71
ویژگی های روان سنجی…………………………………… 72
.پرسشنامه سنجش سبک هویت (ISI-G6)……………………… 73
پرسشنامه کفایت اجتماعی…………………………………… 75
روش تجزیه تحلیل داده ها………………………………….76
فصل چهارم (تجزیه و تحلیل دادهها)………………………………… 77
مقدمه…………………………………. 78
4-1 : داده های توصیفی…………………………………… 78
4-2 : تحلیل داده ها…………………………………. 86
فصل پنجم بحث و نتیجهگیری…………………………………… 91
1-5 خلاصه پژوهش…………………………………. 92
2-5 : بحث در چارچوب فرضیههای پژوهش…………………. 93
3-5 محدودیتهای پژوهش……………………………………. 97
4-5 پیشنهادها…………………………………. 97
پیشنهادهای پژوهشی…………………………………. 97
پیشنهادهای کاربردی…………………………………. 98
منابع …………………………………. 99
پیوست ها…………………………………. 107
چکیده:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و سبک های هویت با کفایت اجتماعی دانش آموزان دبیرستان تدوین شده است . این پژوهش از نوع تحقیقات همبستگی است . جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه مدارس دولتی شهرستان گیلان غرب استان کرمانشاه بوده است. نمونه این پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقه ای تعداد 240 نفر انتخاب شدند.و از پرسشنامه های کفایت اجتماعی ، پرسشنامه ی سبک های هویت، پرسشنامه سبکهای دلسبتگی استفاده شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی مانند میانگین، انحراف معیار، هیستوگرام و آمار استنباطی، تحلیل رگرسیون چند متغیری و همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان داد بین سبکهای دلبستگی و کفایت اجتماعی دانشآموزان دبیرستانی رابطه وجود دارد. بین سبکهای هویت و کفایت اجتماعی دانشآموزان دبیرستانی رابطه وجود دارد. بدان معنا که بین نمرات سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با کفایت اجتماعی دانشآموزان ارتباط معکوس و معنیداری وجود دارد اما بین نمرات دلبستگی ایمن و کفایت اجتماعی دانشآموزان ارتباط معنی داری مشاهده نشد. بین نمرات سبک هویت سردرگم و کفایت اجتماعی دانشآموزان درسطح01/0=α ارتباط معکوس و معنیداری تایید شدو همچنین بین سبکهای هویت اطلاعاتی ، هنجاری و تعهد هویت با کفایت اجتماعی دانشآموزان ارتباط مستقیم و معنیداری (01/0 P≤)تایید شد.
فصل اول: کلیات پژوهش
مقدمه:
در مورد کفایت اجتماعی تعاریف متعددی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان ارائه شده است کفایت به طور کلی رابطهای است که هر ارگانیسم نسبت به وضع موجود با محیط خود برقرار میکند. مفهوم ضمنی آن این است که افراد درگیر فرآیندی مستمر برای ابراز استعدادهای خود واکنش نسبت به محیط و در عین حال تغییر دادن آن به گونهای مؤثر و سالم میشود (افشارنیاکان، 1380).
به علاوه میتوان گفت که هرگاه تعادل جسمی و روحی فرد به گونهای دچار اختلال شود که حالت ناخوشایندی به فرد دست بدهد و برای ایجاد توازن نیازمند به کارگیری نیروهای درونی و حمایتی خارجی باشد و در این اسلوب در بکارگیری ساز و کارهایی جدید موفق شود به شکل درست حل نماید فرآیند کفایت به وقوع پیوسته است (اسلامینسب، 1383). اما کفایت اجتماعی به وضعیتی اطلاق میشود که افراد خود را به تدریج از روی عمد و غیرعمد تعدیل میکنند تا با فرهنگ موجود سازگار شوند، مانند رعایت عادت، عرف و یا تقلید (مصائبی، 1387). و این صحت نخواهد داشت جز اینکه کودک در یک محیط، این عاطفیگری و محبت مادرانه و پدرانه را بچشد و ارتباط عاطفی مناسبی با والدین خود برقرار نماید از این طریق زمینه را برای شکلگیری هویت مناسب و سازگاری اجتماعی مثبت و سازنده آماده نماید. بدون شک نوع ارتباط عاطفی با والدین یا نوع سبک دلبستگی[1] یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار است، در چگونگی شکلگیری هویت نوجوانان، هر کودکی که به دنیا میآید اولین کسی را که در بدو تولد مشاهده و لمس میکند مادر است در واقع کودک در حالی، دنیای بسته و امن جنبشی را وداع میگوید که امنیت از دست رفته را با آغوش پر مهر مادر میدان میکند و این پایگاه سرشار از عاطفه پایهگذار اولین روانبندهای عاطفی و طرحوارههای ارتباطی در نوزاد است که بیشک متضمن امنیت روانی ـ عاطفی کودک در چند سال اول زندگی است و چه بسا اثرات طولانی مدت عواطف مادری، گستره زندگی فرد را در بر میگیرد (بالبی[2]، 1969).نحوه شکلگیری و پرداخته شدن سبکهای دلبستگی ارتباط وتأثیر بسیار زیادی در چگونگی بروزکفایت اجتماعی دارد چرا که کفایت اجتماعی به معنی آن است که افراد یا گروهها رفتار خود را تعدیل و با فرهنگ و هنجارهای اجتماعی انطباق نمایند (اسماعیلی،1380).
رشد انسان با گذر از دوران کودکی به پایان نمیرسد بلکه فرآیندی است مداوم، با گسترهای از تولد تا بزرگسالی ودر نهایت پیری، بعد از دوره کودکی، دورهای آغاز میشود که نوجوانی[3] نام دارد. در واقع این دوره، دوره گذر از کودکی به بزرگسالی است. این دوره مرز سنی کاملاً مشخصی ندارد اما از 12 سالگی آغاز میشود و تا آخرین سالهای دهه زندگی یعنی تا رسیدن به رشد جسمانی کامل، ادامه مییابد. در این دوره نوجوان به بلوغ جنسی و جسمی میرسد و هویت فردی خود را از هویت خانوادگی جدا میکند (اتکینسون و همکاران[4]؛ به نقل از براهنی و همکاران، 1382).
یک وظیفه مهم نوجوانی، شکلگیری هویت[5] است. هویت یک مجموعه به هم پیوسته است از ارزشهای شخصی مرتبط با اهداف شغلی، ارتباطات و ارزشهای مذهبی و سیالی میباشد (اریکسون[6]، 1968).
هویت در روانشناسی یکی از مشخصات شخصیت فرد به شمار میرود چنانکه در اغلب تعاریف هویت، این مسأله نهفته است که ما چه تعریفی از خود داریم (حاجیانی، 1387). دسترسی به یک هویت با ثبات نه تنها یک حس یکپارچه از خود فراهم میکند بلکه امکان پیشرفت و سازشهای آینده را در سراسر زندگی ایجاد میکند (فابر و همکاران[7]، 2003). یکی از مسائل مهم تحول انسان روند شکلگیری هویت است. این فرآیند از بدو تولد آغاز میگردد و در دوره نوجوانی به اوج میرسد، در واقع یکی از تکالیف عمده نوجوانی در جامعه تشکیل هویت است (رزمی، 1383).
گلاسر[8] (1982؛ به نقل از رزمی، 1383) اعتقاد دارد که هویت عبارت است از نیاز به احساس جدا و متمایز بودن از دیگران است، به نظر وی این نیاز نه تنها نیاز روانی و اساسی انسان است که همه مردم و در همه فرهنگها از بدو تولد تا مرگ دارا میباشند (گلاسر، 1982؛ به نقل از رزمی، 1383).
سلیگمن (1991) معتقد است که به طور کلی شکلگیری هویت موفق در نوجوانان محصول چهار عامل رشد شناختی، ارتباط با والدین، تجارب خارج از خانواده و زمینههای گسترده اجتماعی دیگر است که از میان این عوامل نقش خانواده و ارتباطات عاطفی درون آن در شکلگیری هویت مورد تأکید قرار گرفته است به گونهای که تعداد زیادی از پژوهشگران معتقدند که ارتباط کودک با والدین شکلگیری هویت او را تحت تأثیر قرار میدهد.
بیان مسئله:
وقتی شخص برای رسیدن به یک نتیجه دلخواه رفتاری را بر میگزیند باید آن رفتار در دسترس باشد. مذاکره، ایفای نقش، ابراز وجود، مهارتهای محاورهای برای شروع و تداوم تعاملهای اجتماعی، مهارتهای فراگیری و یادگیری رفتار دوستانه با دیگران، از مولفه های اصلی مهارتهای رفتاری تلقی گردیدهاند) مهار تهای هیجانی و عاطفی مولفه سومی است که برای برقراری روابط مثبت با دیگران، ایجاد و گسترش اعتماد و روابط حمایتی دوجانبه، شناسایی و پاسخدهی مناسب به علائم هیجانی در تعاملهای اجتماعی یا مدیریت استرس لازم به نظر میرسد،) مهارتهای انگیزشی شامل ساختار ارزشمند فرد، سطح رشد اخلاقی و احساس اثربخشی و کنترل فرد و در .( نهایت احساس خودکارآمدی او میشود )فلنر و همکاران، 1990 ).
بالبی (1969)به نقل از یزدانی(1390) فرآیند شکلگیری دلبستگی نوزاد و مادر را تشریع کرد و نشان داد که چگونه سیستم احساسات و رفتارهای دلبستگی، نوزاد را به مادر نزدیک و از خطر دور میسازد و جدایی از مادر اضطراب و درماندگی کودک را در پی خواهد داشت. حساسیت، پاسخگویی و حضور فعال مادر و دسترسی منظم نوزاد به وی خطوط اصلی دلبستگی ایمن را در کودک ترسیم میکند. از این پایگاه امن که متضمن اعتماد کودک به دیگران و خود میباشد رفتار اکتشافی تقویت میشود و کنشوری اجتماعی گسترش مییابد. وقتی مادر بیتفاوت با طردکننده باشد، مشخصههای دلبستگی بر محور فقدان اعتماد به خود و دیگران شکل میگیرد. بر این اساس دلبستگی محصول تجربههای واقعی فرد در مورد حساسیت، پاسخگو بودن و حضور فعال و منظم مادر در خلال سالهای نوزادی، کودکی و نوجوانی میباشد. در چارچوب روابط بزرگسالی اکثر محققان بر اهمیت دلبستگی به منزله یکی از جنبههای ارتباطی و بر استمرار تحولی آن اتفاق نظر دارند.
دوره نوجوانی دورهای است همراه با تغییرات متعدد از لحاظ جسمانی و روحی، مهمترین مسألهای که در این دوره مطرح است مسأله تکوین هویت شخصی است به این معنی که فرد باید به پرسشهای تقلید: «من کیستم؟»، «مقصدم کجاست؟»، «جایگاه اجتماعی من کجاست؟، «شغل آینده من چیست؟» پاسخ دهد، پاسخگویی به این پرسشها که چندین سال ادامه خواهد داشت، جستجو و کاوش در مورد پدیدهای به نام هویت است. پاسخگویی به این سؤالات شاید خیلی هم آسان نباشد اما یافتن پاسخ مناسب فایده بسیار مهم به حال نوجوانان و جامعه پیرامون آن خواهد داشت. انتخاب راهها و ارزشهای ممکن برای نوجوانان چندان ساده نیست، چرا که آنها با طیف گستردهای از انتخابهای ممکن مواجه میشوند و با توجه به تنوع انتخابها باید تصمیم بگیرند (اسماعیلی، 1380).
در صورتی که خانواده پایگاه امنی باشد که نوجوان بتواند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگترها پیش برود هویت تقویت میشود. نوجوانانی که احساس میکنند به والدینشان وابستهاند، اما در عین حال آزادند تا عقایدشان را بیان کنند هویت کسب کرده یا در حالت وقفهاند نوجوانی که هویت جعلی دارد معمولاً روابط صمیمی باوالدین دارد اما از فرصت جدا شدن سالم بیبهره بوده است و نوجوانی که دچار پراکندگی هویت است از کمترین رابطه صمیمانه برخوردار است (پالکین[1]، 1994؛ به نقل از برک، 1383).
بدون شک خانواده و محیط عاطفی اولین پایهگذار شخصیت و ارزشها و معیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک خطمشی زندگی آینده فرد است و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حدود بسیاری در گرو آن است. واکنش کودک نسبت به محیط خود تحت تأثیر موازین اجتماعی و فرهنگی و گروهی است که در میان آن بزرگ شده است. از آنجا که خانواده خود یک واحد اجتماعی است و ارزشها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک متصل میشود به عنوان یک واسطه از لحاظ محیط اجتماعی به کودک اهمیت فراوانی دارد. به دیگر سخن چون خانواده که کانون تولد و زایش است پیش از وی شکل گرفته است تا مرحلهای که فرزند به شعور و آگاهی کافی برسد و در تعیین سرنوشت وی تأثیر فراوانی دارد (احدی و محسنی، 1380).
لازم به ذکر است که در دوره نوجوانی فرد شاهد تغییر و تحولات بسیار بزرگی در عرصه جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی است که به علت این تغییرات فراگیر در بسیاری از موارد کودک و نوجوان باید تلاش بسیاری در جهت کفایت اجتماعی نماید تلاشی که اگر بستر آن یعنی عوامل خانوادگی، عاطفی و هویتی نامنسب باشد بیفایده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که آیا بین نوع سبکهای دلبستگی، سبکهای هویت با کفایت اجتماعی رابطه وجود دارد؟..