با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات:130 صفحه
تکه های از متن به عنوان نمونه :
عنوان صفحه
چکیده 1
فصل اول کلیات پژوهش… 2
1-1- مقدمه. 3
1-2- بیان مساله. 4
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش… 8
1-4- هدف پژوهش… 9
1-5- فرضیههای پژوهش… 9
1-6- سوال پژوهش… 9
1-7- تعاریف مفهومی.. 9
1-8- تعاریف عملیاتی.. 10
فصل دوم پیشینه پژوهش… 12
مقدمه. 13
2-1- انگیزش تحصیلی.. 13
2-1-1- مبانی نظری انگیزش… 15
2-1-2-مولفه های مرتبط با انگیزش تحصیلی.. 23
2-2- هوش معنوی : 30
2-2-1مبانی نظری هوش معنوی.. 32
2-3- رضایت زناشویی.. 46
2-3-1- مبانی نظری رضایت زناشویی.. 48
2-4-پیشینه پژوهش… 68
پیشینه پژوهش در خارج از کشور. 71
فصل سوم روش شناسی پژوهش… 73
مقدمه. 84
3-1- روش پژوهش… 84
3-2- جامعه آماری.. 84
3- 3- حجم نمونه و روش نمونه گیری.. 84
3-4- ابزارهای اندازهگیری و اعتبار و روایی آنها 86
3-4-1- مقیاس انگیزش تحصیلی(AMS) 86
3-4-2- پرسشنامه هوش معنوی.. 88
3-4-3-پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ. 89
3-5- روش تجزیه و تحلیل دادهها 94
فصل چهارم یافته های پژوهش… 95
مقدمه. 96
4-1 : دادههای توصیفی.. 96
4-2 : تحلیل دادهها 102
فصل پنجم نتیجه گیری.. 108
مقدمه. 109
5-1 بحث در چهار چوب فرضیه پژوهش… 110
5-2 محدودیت پژوهش… 112
5 -3پیشنهادهای پژوهش… 112
منابع. 114
عنوان صفحه
جدول 3-1 ضرایب اعتبار پرسشنامه انگیزش تحصیلی در پژوهش حاضر. 88
جدول 4-1: شاخصهای توصیفی انگیزش تحصیلی، هوش معنوی و رضایت زناشویی.. 97
جدول 4-2 : ماتریس همبستگی انگیزش تحصیلی دانشآموزان و هوش معنوی مادران. 102
جدول 4-3 : ماتریس همبستگی انگیزش تحصیلی دانشآموزان و رضایت زناشوئی مادران. 103
جدول 4-4: خلاصه تحلیل رگرسیون گام به گام پیشبینی انگیزش درونی دانشآموزان از طریق هوش معنوی و رضایت زناشوئی مادران. 104
جدول 4-5: خلاصه تحلیل رگرسیون گام به گام پیشبینی انگیزش بیرونی دانشآموزان از طریق هوش معنوی و رضایت زناشوئی مادران. 105
جدول 4-6: خلاصه تحلیل رگرسیون گام به گام پیشبینی بی انگیزشی دانشآموزان از طریق هوش معنوی و رضایت زناشوئی مادران. 106
جدول 4-7: خلاصه نتایج پژوهش… 107
عنوان صفحه
نمودار 4-1: توزیع فراوانی نمرات انگیزش درونی.. 98
نمودار 4-2: توزیع فراوانی نمرات انگیزش بیرونی.. 99
نمودار 4-3: توزیع فراوانی نمرات بی انگیزشی.. 100
نمودار 4-4: توزیع فراوانی نمرات رضایت زناشوئی.. 101
نمودار 4-5: توزیع فراوانی نمرات هوش معنوی.. 102
این پژوهش با هدف پیشبینی انگیزش تحصیلی دانشآموزان بر اساس هوش معنوی و رضایت زناشویی مادر انجام شد. نمونه آماری 200 نفر است.روش نمونهگیری در این پژوهش، نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای است. 3پرسشنامه این پژوهش شامل: پرسشنامه انگیزش تحصیلی والرند برای دانشآموزان و پرسشنامههای هوش معنوی عبدالهزاده و رضایت زناشویی انریچ برای مادران میباشد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی(شامل: فراوانی، میانگین ، واریانس و رسم نمودارها) و آمار استنباطی(شامل: ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد بین نمرات انگیزش درونی دانشآموزان با هوش معنوی مادران ارتباط مستقیم و معنیداری وجود دارد همچنین بین بیانگیزشی تحصیلی دانشآموزان با هوش معنوی مادران ارتباط معکوس و معنیداری وجود دارد اما بین انگیزشبیرونی دانشآموزان با هوش معنوی مادران ارتباط معنیداری مشاهده نشد. از طرفی نتایج نشان میدهد که بین نمرات انگیزشدرونی و انگیزش بیرونی دانشآموزان با رضایت زناشوئی مادران ارتباط مستقیم و معنیداری وجود دارد همچنین با افزایش نمرات رضایت زناشوئی مادران، نمرات بیانگیزشی تحصیلی دانشآموزان کاهش مییابد.
واژگان کلیدی: انگیزش تحصیلی، هوش معنوی، رضایت زناشویی
انگیزش، دانشآموز را آماده برای دریافت محرک یا محرکهای خاص میکند. عوامل متعددی مانند: تغییر، تکرار، شدت و تازگی در جلب دقت تاثیر فراوان دارد. ولی آنچه دقت و توجه دانشآموز را برای مدت معینی روی امر خاص متمرکز میسازد انگیزش و علاقه است. انگیزش و رغبت از لحاظ تربیتی نقطه شروع فعالیتها را تشکیل میدهد. برای اینکه شاگرد موضع خاصی را مورد توجه و دقت قرار دهد باید علاقهمند به آن باشد. ارتباط مطلوب درسی با احتیاجات اساسی دانشآموزان نیز سبب جلب رضایت آنها به مطالب درسی میشود (اسپالدینگ[1]،1384،ص 33).
در عصر حاضر تعلیم و تربیت و به طور کلی تحصیل بخش مهمی از زندگی فرد را تشکیل میدهد، علاوه بر این کیفیت و کمیت این تحصیل نیز نقش مهمی در آینده فرد ایفا میکند. نزدیک به یک قرن است که روانشناسان به صورت گسترده در تلاش برای شناسایی عوامل پیشبینیکننده پیشرفت تحصیل میباشند (نریمانی، سلیمانی، 1392).
انگیزش تحصیلی دانشآموزان متشکل از اعتقادات و باورهای پیچیده و پویایی است که در طول دوره تحصیل به وجود میآید و باعث میشود که دانشآموز به دیدگاهی پایدار و جامع از توانمندیها و شایستگیها در زمینه فراگیری آموزشگاهی نایل شود و خود پنداره خانوادگی قسمتی از خود پنداره تحصیلی است که نشان دهنده کیفیت روابط دانشآموز با والدین است و مشخص میکند که تا چه میزان فرزندان از زندگی در کنار والدین رضایت داشته و از آن لذت میبرند. به بیانی دیگر خانواده به عنوان واحدی اجتماعی دارای بیشترین و عمیقترین مناسبات انسانی است. علاوه براینکه، منبع اولیه نیازهای اساسی فرد محسوب میشود، موقعیتهای متعددی برای یادگیری وشکلگیری نگرشها و تشکیل باورهای فرد را فراهم میآورد. خانواده در کنار مسئولیت آموزشی و تربیتی فرزندان، در رفع نیازهای جسمانی، روانی و انتقال ارزشهای اجتماعی نقش بسیار مؤثری دارد. فرد در بستر خانواده خواستههای جامعه را میآموزد و این شناخت او را به گزینش رفتارهای معین رهنمون میسازد (مصلحی، 1392).
متاسفانه باید اقرار کرد که ریشه و اساس بسیاری ازمشکلات فرزندان، از جمله: افت تحصیلی و بیانگیزگی دانشآموزان به تحصیل، از درون خانوادهها نشات میگیرد. چه بسیارند دانشآموزانی که از انگیزههای لازم و کافی برای درس خواندن و یادگیری برخوردار نیستند و در راس همه دلایلی که آنان را نسبت به تحصیل، درس و کتاب بیانگیزه کرده است، نگرشها و باورهای غلطی است که بعضا در محیط خانواده فراگرفتهاند. برخی رفتارهای غلط و ناآگاهیهای والدین، انگیزه، این مهمترین و اصلیترین عامل در پیشرفت تحصیلی را در درون فرزندان از میان برده است. هنگامی که خانوادهها از نقش نظارتی خود در فعالیت های آموزشی و تربیتی فرزندان غافل میشوند. وقتی در درون خانه نگرشها و باورهای غلطی درباره تحصیل و علمآموزی در ذهن فرزندان شکل میگیرد؛ وقتی حمایت خانوادهها از فرزندان در دورههای مختلف تحصیل کمرنگ و یا از بین رفته است ؛ وقتی محیطهای خانوادگی بعضا به محیطهای سرد و بیروح مبدل گشتهاند و گاها والدین از وضعیت تحصیلی فرزندان خود بیخبرند و ارتباط والدین و فرزندان به دلایل متعددی همچون اشتغال تمام وقت والدین در بیرون از خانه به حداقل ممکن رسیده است دیگر چه انتظاری میتوان داشت که چرخ موفقیت تحصیلی فرزندان به درستی و در جهت مثبت پیش رود. بدیهی است که در این میان ویژگیهای شخصیتی مادر از جمله داشتن هوش معنوی وی و نیز رضایت او از زندگی زناشویی با همسرخویش میتواند در جهت تحکیم سلامت نظام خانواده سهم به سزایی داشته باشد و نوید این را بدهد که در چنین خانوادهای فرزندان با داشتن امید و آرامش خاطر به سوی درس و پیشرفت تحصیلی روی آورند. با توجه به آنکه خانواده و ساختار حاکم بر آن از آغاز زندگی نقش به سزایی در شکلگیری انگیزه ایفا میکند؛ این پژوهش در نظر دارد انگیزش تحصیلی دانش آموزان را بر اساس هوش معنوی و رضایت زناشویی مادر پیش بینی نماید.
بیانگیزه بودن نسبت به تحصیل، گذشته از افت تحصیلی و اتلاف منابع مادی منجر به ناامیدی و دلسردی دانشآموزان شده و زمینه را برای ایجاد مشکلات روحی و انحرافات اجتماعی فراهم میکند(امیری راد،1378). پرسش اساسی که معلمان و والدین خواستار پاسخگویی به آن از جانب پژوهشگران و متخصصان تعلیم و تربیت میباشند این است که چگونه میتوان انگیزش تحصیلی دانشآموزان را برانگیخت؟ انگیزش[2] یکی از مهمترین عوامل موثر بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی است (کاوسیان و همکاران،1384 ،ص85).
انگیزه اصطلاحی است که غالبا با انگیزش مترادف به کار میرود. با این حال میتوان انگیزه را دقیقتر از انگیزش به عنوان حالت مشخصی که سبب ایجاد رفتار معینی میشود تعریف کرد. به عبارت دیگر، انگیزش عامل کلی مولد رفتار به حساب میآید در حالی که انگیزه را علت اختصاصی یک رفتار مشخص میدانند(سیف،1387). انگیزه و علاقه نقش عمدهای در جریان یادگیری دانشآموزان ایفا میکند. انگیزش تمایل و علاقه به انجام چیزی است؛ حالتی است که تمایل به انجام عملی خاص را در فرد به وجود میآورد(هاشمی و همکاران،1389).
راش[3](1994)، انگیزه را عالیترین شاهراه یادگیری دانسته، بدین معنی که هر چه انگیزه دانشآموز برای آموختن و تحصیل بیشتر باشد فعالیت و رنج و زحمت بیشتری را برای رسیدن به هدف نهایی متحمل خواهد شد(دایریپور، 1391).
پیام دیگری که بر آن تاکید شده این است که انگیزش در هر نظریه تربیتی مفهومی ریشهای دارد. هنگامی که در نظام تربیتی شکستی رخ میدهد غالبا انگیزش نکوهیده میشود؛ چنانچه کودکان بومی استرالیا مرکزی یا کودکان سیاه پوست محروم آمریکایی نتوانند در مدرسه به خوبی از عهده برآیند، بسیاری از معلمانشان انگشت روی انگیزه آنان میگذارند و زمینه خانوادگی آنان را مسئول آن میدانند. خانوده کوچکترین واحد اجتماعی است که بوسیله ازدواج زن و مرد تشکیل میشود و با تولد فرزندان تکامل مییابد. اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است. چراکه در اینجا است که کودک اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران میآموزد. در محیط خانواده است که پایه رشد و فعالیتهای آینده کودک گذاشته میشود. اینکه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت، تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد. اصولا کلیه رفتارهای دوران نوجوانی، جوانی و بالاتر، چه اجتماعی باشد و یا ضد اجتماعی، در نتیجه تجربیات گذشته به وجود میآید و با توجه به این تجربیات است که میتوان این حالات و رفتارها را توجیه کرد. بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند میتواند به عوامل بسیار، ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… وابسته باشد؛ امّا در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت میکند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا میسازد. انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار، عقائد و رفتار اطرافیان قرار میگیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها، الگوهایی را که به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد .خمیرمایه مولفههای اصلی شخصیت متعادل و پویا یا متزلزل و آسیبپذیر کودکان و نوجوانان در کانون خانواده و در سایه تعامل مطلوب با والدین، به ویژه مادر، شکل میگیرد. متغیرهای بسیاری بر انگیزش تحصیلی دانشآموزان اثر گذارند؛ از جمله میتوان به هوش معنوی مادر اشاره نمود. هوش معنوی قادر است که هوشیاری یا احساس پیوند با یک قدرت برتر یا یک وجود مقدس را تسهیل کند یا افزایش دهد(سیسک و تورنس[4]،2001).
مزلو[5](1970) نیز با تاکید بر اهمیت و اعتبار تجربههای معنوی، آن را موضوعی موجه برای بررسی علمی دانسته و اصطلاح “تجربه اوج[6]” را برای توصیف شهود، عرفان و روشنگری درونی به کار برده است. او بر آن است که در حالی که همه یا بیشتر افراد چنین تجربههایی دارند بسیاری از آنان آن را سرکوب میکنند یا فرو مینشانند و آن را همچون منبعی برای درمان شخصیت، بالندگی شخصیت یا رضایت شخصی به کار نمیگیرند. زوهار و مارشال[7](2000) نیز بر آنند که تجربههای معنوی، بینشی ژرف پدید میآورند که چشماندازهایی نو و تازه به زندگی باز میکند. این بینش و چشمانداز نو شخص را قادر میسازد که از عهده کارها به خوبی برآید و به گونهای خلاق راه حلهایی تازه برای مسائل زندگی خود برگزیند. بنا براین یک مادر با هوش معنوی ، تجربه اوج و بینشی ژرف میتواند در تولید انگیزه تحصیلی فرزند خود نقش به سزایی داشته باشد. تالکوت پارسونز ، جامعهشناس معروف، بر اهمیت همانند سازی یا تطابق در یادگیری و اجتماعی شدن تأکید دارد. در فریضه او که بر اساس نظریه ی یادگیری اجتماعی استوار است، گفته شده که کودک با پدر و مادری که پر قدرت تر باشد، همانند سازی میکند. رضایت زناشویی مادر از جمله متغیرهای دیگری است که میتواند بر انگیزش تحصیلی فرزندان اثرگذار باشد. برخی والدین برای رشد شناختی فرزندشان سرمایهگذاری و برای یادگیری آنها وقت صرف میکنند در حالی که برخی دیگر چنین نمیکنند. خانواده با پیوند زناشویی شکل میگیرد و تداوم و بقای آن نیز به تداوم و بقای پیوند زناشویی وابسته است. علیرغم اینکه ازدواج رضایتبخش یکی از عوامل مهم بهداشت روانی جامعه محسوب میشود، ولی چنانچه ازدواج و زندگی خانوادگی شرایط نامساعدی برای ارضای نیازهای روانی زوجین ایجاد کند، نه تنها بهداشت روانی تحقق نمییابد، بلکه آثار منفی و گاهی جبران ناپذیری را به جای می گذارد، به طوری که اختلالات عصبی، افسردگی و خودکشی از پیامدهای اختلافات خانوادگی میباشند. به اعتقاد ویزمن ، شلدون و گورینک بسیاری از اختلالات روانپزشکی از جمله اختلالات جسمانی، شناختی، رفتاری و استرس تحت تأثیر آشفتگی زناشویی به وجود میآیند(سلیمانیان و همکاران، 1384 ).
گاتفرید[8] و همکارانش(1998، به نقل از پیتنریچ و شانک[9]،2002) برای بررسی نقش محرک شناختی در خانه بر روی انگیزش تحصیلی درونی کودکان تحقیقاتی انجام دادند، متغیرهای محیط خانه در این تحقیقات عبارت بودند از: مباحث خانوادگی، شرکت در رخدادهای فرهنگی، بازدید از کتابخانه، سفر، اهمیت دادن به خواندن، امکان تدریس خصوصی، دسترسی به آلات موسیقی ، علاقه خانواده به موسیقی، هنر وادبیات. این محققان محیط خانوادگی را وقتی که کودکان 8 ساله بودند و نیز انگیزش تحصیلی آنان را وقتی که 9، 10 و 13 ساله بودند ارزیابی کردند. نتایج نشان داد کودکانی که خانه آنها تحریک شناختی بیشتری را فراهم میکرد از 9 تا 13سالگی انگیزش تحصیلی بیشتری را نشان دادند و بنابراین میتوان گفت که موارد فوق در صورت وجود رضایت زناشویی بین والدین افزایش یافته و تاثیرات مطلوبی بر انگیزش تحصیلی فرزندان آنان بر جای خواهد گذاشت. با توجه به پژوهشهای ساپینگتو ن که نارضامندی زناشویی و طلاق موجب بروز اختلال های جسمانی و روانی زوجین میشود. همچنین پژوهش کریگهد و نمروف که این نارضامندی زناشویی میتواند موجبات بزهکاری فرزندان و به تبع آن عدم انگیزه تحصیلی و افت تحصیلی را فراهم آورد و در نهایت، از جانب خانوادههای ناسالم، جامعه نیز آسیب خواهد دید(حیدری،1382).
با توجه به موارد ذکر شده پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به این سوال است که: آیا بین انگیزش تحصیلی دانشآموزان با هوش معنوی مادر و رضایت زناشویی مادر رابطهای وجود دارد؟
امروزه آمار و ارقام حاکی از مشکلات آموزش و پرورش در وصول به اهدافی است که رسالت آموزش و پرورش را در جامعه توصیف میکند. نگاهی به گزارشهای مربوط به هزینههای افت تحصیلی در برنامه پنج سال اول نشان میدهد که هزینههای سرسامآوری را خرج عدم وجود انگیزه دانشآموزان به تحصیل کردهایم(امیری ،1371؛ نقل از عطاریپور، 1385). به نظر میرسد شناسایی عوامل موثر در انگیزش و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان به خصوص در زمان رشد و بلوغ که زمان انتخابها در پاسخهای اساسی دانش به کیستی خود است، اهمیت به سزایی داشته باشد. بیانگیزه بودن نسبت به تحصیل، گذشته از افت تحصیلی و اتلاف منابع مادی منجر به ناامیدی و دلسردی دانشآموزان شده و زمینه را برای ایجاد مشکلات روحی و انحرافات اجتماعی فراهم میکند(امیریراد، 1378). امروزه عدم وجود علاقه و انگیزش دانشآموزان و دانشجویان یکی از معضلاتی است که دستاندرکاران مسائل آموزشی در تعلیم و تربیت با آن مواجههاند. شاید بتوان گفت افت سطح علمی یا تحصیلی موجود در مدارس، رخوت و سستی که در حال حاضر کیفیت تعلیم و تربیت جامعه را تهدید میکند از پیامدهای این مسئله است(امیر افشاری، 1380). توسعه آموزش عالی میتواند در توسعه منابع انسانی جامعه نقش موثری داشته باشد و با تربیت متخصصان کارآمد زمینه را برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی مهیا سازد. در عین حال پیشرفت نظام آموزشی، وابسته به کارآمدی فعالیتهای آن است. از نظام آموزشی بدون کارآیی نمیتوان انتظار عملکردی موثرداشت. همه ساله آموزش و پرورش و خانوادهها سرمایه و هزینههای عظیمی را در جهت موفقیت تحصیلی دانشآموزان صرف میکنند(زندی نیا،1389؛ نقل از دایری پور، 1391).
یافتهها و نتایج این پژوهش میتواند راهبردهای علمی و عملی را برای افزایش میزان انگیزش تحصیلی در اختیار مسئولان، کارگزاران و برنامهریزان نظام آموزشی قرار دهد و به تبع آن میزان خسارتهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را کاهش دهد....
با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 110 صفحه
تکه های از متن به عنوان نمونه :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده ز
فصل اول: کلیات پژوهش
1-1-مقدمه. 2
1-2-بیان مساله. 3
1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش… 4
1-4-هدف های پژوهش… 6
1-6-متغیرهای پژوهش… 6
1-7-تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها 6
فصل دوم:پیشینه پژوهش
2-1-مقدمه. 8
2-2-خانواده 10
2-3-دیدگاههای نظری درباره ازدواج.. 11
2-4-مقایسه دیدگاه های نظری درباره عوامل مخرب در ازدواج.. 13
2-5-پیش بینی کننده های ازدواج موفق.. 14
2-6-چالش های عمده زندگی.. 16
2-7-رضایت زناشویی.. 17
2-8-تنوع نقش ها در ارتباطات زناشویی.. 18
2-9-زمینه های اصلی رضایت زناشویی.. 20
2-10-عوامل مؤثر در رضایت زناشویی.. 21
2-11-تعریف شخصیت… 32
2-12-دیدگاههایی درباره شخصیت… 34
2-13-اصول و مفاهیم نظریه آیزنک… 39
2-14-ناتوانی هیجانی.. 44
2-15-تفاوتهای جنسیتی و آلکسیتیمیا 48
2-16-پیشینه تحقیق.. 49
فصل سوم: روش شناسی
3-1- مقدمه. 55
3-2- روش پژوهش… 57
3-3- جامعه آماری.. 57
3-4- نمونه و روش نمونه گیری.. 57
3-5- ابزارهای اندازه گیری.. 58
3-6-تجزیه و تحلیل اطلاعات… 60
فصل چهارم: یافته های پژوهش
4-1-مقدمه. 61
4-2-تحلیل داده ها 62
4-3-یافته های استنباطی.. 67
فصل پنجم:بحث و نتیجه گیری
5-1-مقدمه. 73
5-2-بحث و نتیجه گیری.. 74
5-3- محدودیت های پژوهش… 81
5 -4-پیشنهادهای پژوهشی.. 81
5-5-پیشنهادات کاربردی.. 81
منابع. 83
پیوست ………………………………………………………………………………………………………. 99
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول 4-1 میانگین و انحراف معیار آزمودنیها بر اساس سن.. 62
جدول 4-2 وضعیت تحصیلی آزمودنیها 62
جدول 4-3 وضعیت شغلی آزمودنیها 63
جدول 4-4 مدت ازدواج آزمودنیها 63
جدول 4-5 رشته تحصیلی آزمودنیها 64
جدول 4-6 وضعیت معدل آزمودنیها 65
جدول 4- 7 تعداد فرزندان آزمودنی ها 65
جدول 4-8 نتایج آزمون کالموگروف – اسمیرنوف برای طبیعی بودن توزیع دادهها در بین زنها، مردها و کل نمونه پژوهش…. 66
جدول 4-9 میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش در کل آزمودنی ها 67
جدول 4-10 نتایج ضریب همبستگی پیرسون تعامل درون/ برونگرایی و ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی 67
جدول4-11 ضرایب رگرسیونی بین درون/ برونگرایی و ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی.. 68
جدول 4-12 نتایج واریانس رضایت زناشویی از روی متغیر پیش بین: درون/ برونگرایی.. 68
جدول4-13 برآورد ضرایب رگرسیونی پیشبینی رضایت زناشویی.. 69
جدول 4-14 نتایج ضریب همبستگی پیرسون رابطه درون/ برونگرایی و رضایت زناشویی.. 70
جدول 4-15 نتایج ضریب همبستگی پیرسون رابطه ناگویی هیجانی و رضایت زناشویی.. 70
جدول 4-16 نتایج ضریب همبستگی پیرسون رابطه درون/ برونگرایی و ناگویی هیجانی.. 71
جدول 4-17 نتایج آزمون t گروههای وابسته جهت مقایسه میانگین رضایت زناشویی زنان درکرانه بالا و پایین درون/برونگرایی.. 71
جدول 4-18 نتایج آزمون t گروههای وابسته جهت مقایسه میانگین رضایت زناشویی مردان درکرانه بالا و پایین درون/برونگرایی.. 72
چکیده
هدف کلی از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه ناگویی هیجانی و درون/برونگرایی با رضایت زناشویی می باشد. این پژوهش از نوع پژوهش همبستگی است. جامعه آماری در پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان متاهل مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری، در سال تحصیلی 92-93 دانشگاه های آزاد اسلامی استان گیلان می باشد که حداقل 2سال از زندگی مشترک آن ها گذشته باشد.آزمودنی های این پژوهش شامل 396 نفر دانشجوی متاهل (198 زوج دانشجو، یعنی 198نفر زن و 198 نفر مرد) بودند .از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی استفاده شد. ابزار پژوهش عبارت بودند از : 1- مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو. 2- پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ.3- پرسش نامه شخصیتی آیزنک. جهت تحلیل آماری داده های پژوهش از روش آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام و آزمون تی گروه های وابسته، استفاده شده است.نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین درون/ برونگرایی با رضایت زناشویی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد (214/0r=، 000/0p<). در حالی که بین ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی (027/0-r= ،05/0<p) و بین درون/ برونگرایی با ناگویی هیجانی (066/0r= ، 05/0<p) رابطه معنی دار مشاهده نشد ، بین میانگین رضایت زناشویی زنان درکرانه بالا و پایین درون/برونگرایی تفاوت معنیدار وجود نداشت (467/1-t= ،153/0p<).اما بین میانگین رضایت زناشویی مردان درکرانه بالا و پایین درون/برونگرایی تفاوت معنیدار مشاهده شد(276/3- t=، 003/0p<). به بیان دیگر، بین میانگین رضایت زناشویی مردان در دو کرانه بالا و پایین درون/برونگرایی تفاوت معنادار وجود دارد.
کلید واژه ها: ناگویی هیجانی ، درون گرایی/برونگرایی ، رضایت زناشویی.
در این فصل به بحث درباره کلیات پژوهش پرداخته میشود. بنابراین، موضوعاتی از قبیل مقدمه، بیان مسئله، اهمیت و ضرورت پژوهش، هدفهای پژوهش، فرضیههای پژوهش، بیان متغیرها و تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهشمورد بحث قرار میگیرد.
1-1-مقدمه
در جوامع امروز زندگی انسانها در تمامی ابعاد دستخوش تغییرات سریع و شگرفی بوده است.بازتاب ماهیت پیچیده این تغییرات و تحولات در زندگی فردی و اجتماعی افراد کاملا محسوس و ملموس است.ازدواج و زندگی زناشویی و تشکیل خانواده نیز از این قاعدی مستثنی نیست.زن و مرد به دلایل متعدد از جمله شناخت ناکافی از یکدیگر،انتظارات و توقعات غیر واقعی از ازدواج و همسر،مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی ،لاجرم می بایست مسائل و مشکلات بسیاری را در ایجاد و حفظ و بقای زندگی زناشویی در روابط نزدیک و صمیمانه با یکدیگر تجربه کنند.(نوابی نژاد ،1380). رضایت زناشویی[1] یک ارزیابی کلی ذهنی فرد از رابطه زناشویی و میزان برآورده شدن نیازها،خواسته ها و آرزوهای شخصی و زوجی در این رابطه است(گلز[2]،1995). رضایت زناشویی می تواند انعکاسی از میزان شادی افراد از رابطه زناشویی و یا ترکیبی از خشنود بودن به واسطه بسیاری از عوامل مختص رابطه ی زناشویی باشد.می توان رضایت زناشویی را به عنوان یک موقعیت روانشناختی در نظر گرفت که خود به خود به وجود نمی آید بلکه مستلزم تلاش هر دو زوج است.به ویژه در سالهای اولیه،رضایت زاشویی بسیار بی ثبات است و در روابط در معرض بیشترین خطر قرار دارند.(احمدی و همکاران،2010).
ناگویی هیجانی عبارت از آشفتگی در کنش های عاطفی و شناختی،همراه با ناتوانی تبدیل انگیختگی عاطفی تجربه ها به احساسات و تخیلاتی است که نماد و نشانه هیجان هاست.از ویژگی های ناگ.یی هیجانی میتوان به توصیف مدام نشانه های جسمی به جای هیجان ها،گفتار و افکار عینی وابسته به وقایع بیرونی،همچنین فقر و محدودیت زندگی تخیلی اشاره کرد(سیفنوس[3]،2000)افراد دچار ناگویی هیجانی در بازشناسی،آشکارسازی،پردازش و تنظیم هیجان ها با دشواریهایی مواجه اند.ناگویی هیجانی در کل به عنوان نقص در خودتنظیم گری هیجانی در نظر گرفته می شود(کریتلر[4]،2002).بیان عواطف عامل اساسی در تمایز زوج های راضی از ناراضی است،چون نقش مهمی در صمیمیت رابطه دارد(کاترین وتیمرمن،2003 به نقل از بشارت،1391). ابراز متقابل عواطف در زوجین احساس حمایت شدن را ایجاد نموده و خودآشکارسازی بیشتری را به دنبال دارد(ساندرسون و اوانس[5]،2001).
شخصیت[6] بیانگر آن دسته از ویژگیهای افراد است که الگوی ثابت رفتاری آنها را نشان می دهد(پروین،1989،ترجمه ی جوادی 1378). یونگ دو واژه درون گرایی و برون گرایی را دو بعد شخصیت افراد نامید و معتقد بود که این افراد از نظر روانی در یکی از این دو می گنجند.نگرش برونگرای انها نسان را به سوی دنیای عینی سوق میدهد،درحالیکه نگرش درونگرایانه،او را متوجه دنیاید رنخود می نماید،این دو نگرش معمولادرهرشخص وجود دارد،ولی به طورمعمول یکی غالب و دیگری مغلوب و ناخودآگاه است یونگ برای هر کدام (افراد درونگرا و برونگرا) خصایصی می شمارد. درونگرایان به افکارواحساسات خویش توجه دارند،گران آینده ومحافظه کارند،اصول و معیارهارا مهمترازخود اعمال می دانند و در نوشتن بهتر از گفتن هستند. برونگرای آن به افراد و اشیا توجه دارند.درزمان حال زندگی می کنند و به خوداعمال توجه دارند.خونگرم،پرحرف،زود آشنا و اهل معاشرت و اجتماعی هستند.( شعاری نژاد،1354). بر این اساس می توانیم با توجه به شخصیت افراد چگونگی واکنش آنها را درموقعیت ای مختلف پیش بینی کنیم،شخصیت به صورت مستقیم وبه عنوان عاملی تاثیرگذار بر فرآیند ارتباطی زوجها اثر می گذارد و بالطبع رضایت زناشویی زوجها را نیز متاثر می سازد. شخصیت یک نفر انواع معین و متفاوتی از واکنشها را ازطرف مقابل فرا می خواند که درکل بر رضایت آنها موثر است(کاگلین،هالتون و هالت[7]،2000). با توجه به آنچه که گفته شد هدف کلی از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه ناگویی هیجانی و درون/برون گرایی با رضایت زناشویی می باشد.
1-2-بیان مساله
شواهد حاکی از آن است که زوج ها در جوامع امروزی برای برقراری و حفظ ارتباط صمیمی ودرک احساسات از جانب همسرشان به مشکلات فراگیر و متعددی دچارند، بدیهی است که کمبود های موجود در کفایت های عاطفی و هیجانی دو همسر در کنار عوامل متعدد دیگر از قبیل (عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و…) اثرات نامطلوبی بر زندگی اجتماعی آنها می گذارد و بطور منطقی هرچه نارضایتی از زندگی مشترک بیشتر باشد، احتمال ناسازگاری و جدایی افزایش می یابد(پارسا، 1387).
در خانواده های دارای کارکرد خوب، زوج ها نه تنها به وجود تعارض زناشویی اذعان دارند. بلکه این تعارض و مشکلات به شیوه موثری حل می شوند(گریف[8]،2000).
ناگویی هیجانی در معنای اصلی به فقدان واژه برای نامیدن و توصیف هیجانها اطلاق می شود که از ریشه ی یونانی (الکسی[9]) نبود واژه(تیموس[10]) هیجان برگرفته شده است (کمپوس، چیوا، مورئو[11]، 2000) افراد دارای این صفت مشکلاتی را در فهم حالات هیجانی دیگران دارند و در روابط ببین فردی همدلی محدودی را نشان می دهند( کریستال[12] ، 1979؛به نقل از هاشمی و همکاران،1391). ارتباط موثر نقش برجسته ای در رضایت زناشویی دارد و می تواند نقش مهمی در ایجاد احساس امنیت روی زوجین داشته باشد(استنلی[13] و همکاران، 2002) بیان عواطف عامل اساسی در تمایز زوجهای راضی از ناراضی است، چون نقش مهمی در رشد صمیمیت دارد(یام[14] و همکاران، 2003) ابراز متقابل عواطف زوجین احساس حمایت شدن را ایجاد نموده و خود آشکار سازی بیشتر در رابطه را در پی دارد(ساندرسون و اوانس[15]، 2001).
اگرچه داشتن تشابه فرهنگی ، اعتقادی، مذهبی از معیارهای لازم انتخاب همسر تعیین شده است اما وجود این عوامل برای بنیان و ادامه یک زندگی لذت بخش و موفق کافی نیست ، یکی از معیارهایی که حتما باید به آن توجه بیشتری شود ، خصوصیات شخصی افراد است(همگونه شخصیتی) یکی از ویژگیهای شخصیتی موثر بر موفقیت و تداوم زندگی زناشویی میزان درون گرایی و برون گرایی زوجین است(برشتاین و برشتاین[16]، 2002،ترجمه سهرابی،1373). با توجه به این مسئله که نارضا مندی زناشویی و طلاق ، موجب بروز اختلالهای جسمانی و روانی زوجین شده اند(ساپینگتون[17]،1999؛ترجمه حسین شاهی برواتی،1382). ودر نهایت ، از جانب خانواده های ناسالم ، جامعه نیز آسیب خواهد دید، همه این امور محقق را وادار می کند تا در پی کشف مولفه های رضامندی زناشویی بوده تا بتواند عوامل آن را شناسایی کند.از این رو پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که آیا بین درون/برون گرایی و ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی رابطه دارد؟
1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش
در زندگی مشترک، غالبا به هنگام مواجهه با مشکلات احساس ناکامی تحقیرو…احساسات وهیجانات به جای عقل و منطق بر همسران غلبه میکند لذا شناخت وهدایت هیجانات برای حفظ روابط زناشویی بسیار مهم است. با توجه به پژوهشهای انجام شده درخصوص روابط همسران به نظر میرسد که مولفههای هوش هیجانی میتوانند در رضایت زناشویی موثر باشد.روابط صمیمانه زوجین نیاز به مهارتهای ارتباطی دارد از قبیل توجه افراد به مسایل از دید همسرانشان وتوانایی درک هم دلانه ی آنچه همسرشان تجربه نموده است وهمچنین حساس و آگاه بودن از نیازهای او(گاتمن[18] وهمکاران، 1976) همسرانی که از خودآگاهی بالاتری برخوردارند(خویشتن داری)ودر نحوه ی ابراز احساسات و هیجانات خود نسبت به دیگران خصوصا همسرشان تسلط دارند مانع بروز بسیاری از برخوردها و سوتفاهمات در زندگی زناشویی خود میشوند(پارسا،1387). رضایت زناشویی فرآیندی است که در طول زندگی زوجین به وجود می آید، زیرا لازمه آن انطباق سلیقه ها ، شناخت ویژگیهای شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شکل گیری الگوهای مراوده است (احمدی،1382).
از آنجاییکه انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی هم نقطه ی عطفی در رشد و هم پیشرفتی شخصی تلقی می شود و از آنجا که بی تردید یکی از مهمترین تصمیم های که در طول زندگی خود می گیریم انتخاب یک شریک زندگی است (برنشتاین و برنشتاین،2002؛ ترجمه سهرابی،1373) اهمیت مسئله ایجاب می کند که در هنگام همسر گزینی، علاوه بر عوامل عینی نظیر مذهب ، طبقه اجتماعی، نحوه لباس پوشیدن، سن، قیافه و سطح تحصیلات به عوامل زیر بنایی از جمله ویژگیهای شخصیتی نیز توجه شود تا با انتخاب درست در سایه ی خشنودی و رضایت زناشویی از ازدواجی مناسب، محیطی سالم و سازنده فراهم شود که پایه و اساس نسل های آینده، پیشرفت جامعه، اعتلای فرهنگ و انتقال ارزش ها در آن میسر گردد(دانش،1384).
با توجه به اهمیت کارکرد متعادل خانواده و جلوگیری از متلاشی شدن آن، شناخت عوامل مرتبط با رضایت زناشویی که پایه استحکام بخش زندگی خانوادگی است، ضروری به نظر میرسد (ثنایی و همکاران،1389). شخصیت به صورت مستقیم و به عنوان عاملی تاثیرگذار بر فرایند ارتباطی زوج ها اثر میگذارد و بالطبع رضایت زناشویی زوج ها را نیز متاثر می سازد. شخصیت یک نفرانواع معین ومتفاوتی از واکنش ها را از طرف مقابل فرامی خواند که در کل بر رضایت آن ها مؤثر است (کاگلین[19] و همکاران، 2000). هیجانات دارای کیفیت بالایی هستند به این صورت که می توانند باعث واکنش مثبت و منفی در افراد شوند (گروس[20]،1998). بنابراین اگر رفتارهای شخصیتی بالاخص درون /برونگرایی و نحوه صحیح ابراز احساسات را جزو معیارهای اولیه انتخاب همسر قرار دهیم، بدون شک بسیاری از مشکلات رفتاری و مشکلات مشابه به خودی خود ازبین می رود.همچنین با ارتقا سطح رضامندی زناشویی از رضایت از زندگی، افراد جامعه با آرامش خاطر بیشتر به رشد و تعالی و خدمات اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی خواهند پرداخت و خانواده ها نیز از این پیشرفت سود خواهند برد (ثنایی و همکاران،1389).
1-4-هدف های پژوهش:
هدف اصلی:
هدف کلی از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه ناگویی هیجانی و درون گرایی/برونگرایی با رضایت زناشویی می باشد.
هدف های فرعی:
1- بررسی رابطه ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی.
2-بررسی رابطه درون/برون گرایی زوجین با رضایت زناشویی.
3- رابطه میان درون/برون گرایی و ناگویی.